افتتاح مرکز مشاوره مهر در سوریه

 

به مناسبت هفته ی مبارک پیوند اولیاءومربیان وبهداشت روانی

 

مرکز مشاوره وخدمات روان شناختی مهر  

                                          

   با همت و تلاش مسؤلان آموزش و پرورش و انجمن اولیا و مربیان ، برای اولین بار در مدارس جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور جهت ارایه ی خدمات مشاوره ای به دانش آموزان و خانواده های محترم کارگزاران و ایرانیان مقیم افتتاح می گردد .

   علاقمندان و متقاضیان می توانند از طریق تماس با تلفن 2139329داخلی2و یا تلفن همراه 0934512109(صبح و بعد ازظهر) با تعیین وقت قبلی از خدمات این مرکز بهره مند گردند .

 

کادر اجرایی مرکز مشاوره

1 – دکتر احمد پور                متخصص مغز و اعصاب                      شنبه ها

2 – محمد رضا کوثری             کارشناس ارشد مشاوره                     یکشنبه ها

     3  – سرکارخانم  جابری         کارشناس ارشد مشاوره                      دوشنبه ها 

4 – آقای مصطفی عطاالهی      مددکار اجتماعی                           سه شنبه ها

 

Text Box: به نام آرام بخش دل ها

نوشتاری به مناسبت گرامی داشت هفته بهداشت روانی 24الی30 مهر

بسمه تعالی
الابه ذکرالله تطمئن القلوب
نوشتاری به مناسبت هفته بهداشت روانی
روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت است علت ناراحتی اش را پرسید ،مرد پاسخ داد : در راه که می آمدم ،یکی از آشنایان را دیدم ،سلامی کردم ،جواب نداد و با بی اعتنایی و خود خواهی گذاشت و رفت و من از این رفتار او خیلی رنجیدم . سقراط گفت چرا رنجیدی ؟ مرد با تعجب گفت : خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است سقراط پرسید : اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد و بیماری به خود می پیچد ،آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی ؟ مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم . آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود سقراط پرسید : به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی ؟ مرد جواب داد : احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم . سقراط گفت : همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می پنداشتی . آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود و آیا کسی که رفتارش نادرست است ،روان اش بیمار نیست اگر کسی فکر و روانش سا لم باشد ،هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود . بیماری فکر و روان نامش غفلت است وباید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است ،دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند . پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده و بدان هر وقت کسی بدی می کند ، در آن لحظه بیمار است .
مقدمه
هر سال در هفته آخر مهرماه (24 الی30مهر) به مناسبت هفته بهداشت روانی برنامه های مختلفی در مدارس ،دانشگاه ها ، بیمارستان های روانی ،مراکز بهداشتی و درمانی وسایر مراکز و موسساتی که به نحوی با مقوله بهداشت روانی سرو کار دارند برگزار می شود و هدف همه آن ها به نحوی آگاهی بخشی جوامع هدف در رابطه با موضوع سلا مت روان و اهمیت آن در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی و فردی و خانوادگی و به عبارنی تدارک برنامه هایی برای ارتقاء سطح سلامت روانی جامعه بوده است . چرا که این مقوله به طور مستقیم می تواند در بازده و کارکردهای افراد تاثیر گذاشته ودر صورت بی توجهی به آن و عدم رعایت جنبه ها و مولفه های آن می تواند جامعه را دچار بحران های مختلفی کرده و همانند امواجی خروشان بنیاد روابط اجتماعی افراد و خانواده ها را تخریب و تحت الشعاع خود قرار دهد . انسان موجودی دو گانه و با ابعاد جسمانی و روحی ،روانی است . ابعادی که تا در قید حیات هستیم در هم تنیده و غیر قابل تفکیک به نظر می رسند به اندازه ای که به طور شگفت آوری در یکدیگر تاثیر و تاثر متقابل دارند . زمانی که جسم خسته و بیماری داشته باشیم به طور مستقیم و غیر مستقیم اوضاع روان شناختی ما از این امر متاثر شده و گویا با بیماری جسم همراهی می کند و بیمار می شود و متقابلا زمانی که از نظر روحی و روانی آشفته باشیم این شرایط اوضاع جسمی ما را تحت تاثیر خود قرار می دهد و از حالت تعادل و موازنه خارج می شویم. شاید این مثل قدیمی" عقل سالم در بدن سالم است "هم به نوعی موید این موضوع است
تفاوت در توجه به ابعاد جسمانی و روانی .
به نظر می رسد ما انسان ها به اندازه ای که برای وضعیت جسمانی و بهداشت جسمی اهمیت قائل ایم برای ابعاد روحی و روانی خود توجه لازم را نداشته و از کنار مسائل مربوط به آن به راحتی و گاهی با بی اعتنایی عبور می کنیم . اگر یکی از اعضای خانواده ویا دوستان مان را مشاهده کنیم که عضوی از اعضای بدن خود را باند پیچی کرده باشد ویا لکه ای غیر عادی وجراحتی در قسمتی از بدن او مشاهده کنیم واکنش ما آنی و بدون درنگ خواهد بود و ماجرا را از او پرسیده و یا توصیه به درمان می کنیم . اما زمانی که از کسی خشونت ،عصبانیت ،انزوا و گوشه گیری، رفتارهای حسادت آمیز وکینه توزانه یا رفتارهای غیر عادی ببینیم در بسیاری از موارد واکنش ما دوری گزینی و فرار است و تمایل زیادی به پرسش و جستجوی دلایل آن نداریم و آن را موضوعی کاملا شخصی وبی ارتباط با خودمان و حتی امری عادی می دانیم .همه ما دربین اطرافیان خوداز افراد خانواده گرفته تا سایرین نمونه های زیادی را سراغ داریم که سالیان سال با رفتارهای آزار دهنده و حتی تهدید آمیز زندگی کردند و عمری برای دیگران و حتی خودشان ناراحتی ،غم و اندوه افسردگی و ترس و زحمت به همراه آوردند به اندازه ای که تاثیر آن از حافظه وذهن فرد پاک نمی شود در صورتی که اگر مثل سایر بیماری های جسمانی، خودمان را متعهد به یاد آوری و پیگیری می دانستیم هیچ گاه کار به آن جا نمی کشید . نمونه های بیشماری ازپرونده های افراد دچار اختلالات روانی را می توان در مراکز درمانی سراغ گرفت که خانواده از بیمار بودن فرد مورد نظر بی اطلاع و به ناچار مجبور به زندگی با کسی بوده که به دلیل بیماری اش باید در بیمارستان یا درمان گا ه های روانی تحت درمان قرار می گرفته در حالی که با مشقت و سختی فراوان توسط اعضای خانواده تحمل شده است .
پاسخ به ابهام بزرگ
برای این ابهام و سوال می توان پاسخ هاو دلایل متفاوتی را در نظر گرفت . شاید یکی از آن ده ها دلایل، آشکار ، ملموس و عینی بودن دردهای جسمانی است . به اندازهای که در صورت بروز آسیب و جراحت بدنی مکانیزم خودکار بدن ،ما را نسبت به درد هشیار کرده وبا اخطارهای درد آور و آزار دهنده برای خلاصی از آن به فکر درمان افتاده و اجازه نمی دهیم بیماری جسمانی ادامه پیدا کند و باز به همین دلیل در حوزه دانش پزشکی بشر امروز پیشرفت های شگفت آوری کرده و توانسته است با تجهیز علمی و امکانات درمانگاهی ، بیمارستانی ودارویی به میزان زیادی به این معضل جدی و تهدید آمیز غلبه نمایدو هر روز با کشف جدیدی تسلط اعجاب آور خود را به نمایش گذارد. اما غفلتی آشکار در حوزه بیماری های روان شناختی دیده می شود . دردهای روان شناختی و عاطفی خیلی بی سرو صدا و خاموش تر از آن است که خود شخص و به طریق اولی دیگران از آن سر در آورده و متوجه شوند و اساسا دردهای روحی و روانی به میزان زیادی قابل بازگو کردن نبوده و همه خصوصا بزرگسالان به نوعی سعی در مخفی کردن آن دارند در حالی که ممکن است این موضوع به وخیم تر شدن اوضاع فرد بیانجامد یا زمانی به فکر درمان بیافتیم که دیگر کار از کار گذشته باشد. این مساله در همه سنین ممکن است اتفاق افتد اما عدم توانایی در بازگو کردن مشکلات عاطفی در کودکان بسیار بیشتر از بزرگسالان است . آن ها اساسا توان وظرفیت شناخت چنین مشکلاتی را ندارند، چه رسد به آن که بخواهند آن را بازگو نمایند یک کودک خجالتی و کم رو تا سالیان سال از مشکل خود بی اطلاع می ماند و اگر خانواده نسبت به آن واکنش مناسب نشان ندهد ممکن است با همین رویه و روحیه باقی مانده و از این حیث فرصت های بیشماری را در روابط و موقعیت های اجتماعی از دست بدهد . اگر نگاهی به آمار مراجعان به مراکز روان شناسی بالینی و مشاوره ای و روانپزشکی داشته باشیم متوجه می شویم از نظر تعداد و حجم مراجعان اساسا قابل قیاس با مراکز درمان پزشکی نیست . در حالی که همواره درصد قابل توجهی از انسان ها در شهرها ی کوچک و بزرگ و حتی روستاها در سنین متفاوت از کودک تا بزرگسالان و سالمندان به طور جدی به این خدمات نیازمند ند .
بر اساس آمار موجود امروزه 25 درصد مردم جهان دچار یکی از انواع اختلالات روانی ، عصبی و رفتاری هستند (به جز اعتیاد به مواد مخدر ،الکل و سایر موارد) .اما درصد بسیار ناچیزی از این 25 درصد به مراکز مربوطه و تخصصی مراجعه می کنند . دلیل دیگری که مردم را نسبت به مراجعه به خدمات روان شناختی کم توجه و مقاوم کرده است طرز نگرش آن ها به مقوله بیماری های روان شناختی است . و از نظر این افراد اختلالات و ناهنجاری های روانی به معنی و معادل دیوانگی یا به عبارتی مجنون بودن است .تنها در صورتی باید بیمار را به روان پزشک ارجاع نمود که حرکات یا رفتارهای غیر قابل تحمل فردی یا اجتماعی داشته و تبدیل به انسانی خطرناک ومخرب شده باشد ، در غیر این صورت دلیلی برای مراجعه وجود ندارد و اگر مختصری هم آشفتگی دیده می شود باید با اغماض از آن گذر کرد و خود به خود برطرف خواهد شد . در حالی که باید بپذیریم مشکلات و اختلالات در حوزه روان شناختی در دامنه ای گسترده قرار دارند که هر یک به سهم خود ضرورت مراجعه به مشاور ،روان شناس و روان پزشک و حتی روان کاو وجود دارد . بسیاری از افراد با توجه به احساس ناراحتی های روحی و عاطفی خود ،تمایل دارند با فرد متخصصی در این زمینه به گفتگو بنشینند اما مراجعه آن ها به روان شناس یا روان پزشک همانا و برچسب های بیماری روانی به آن ها زدن همان و مجبور می شوند یا اساسا از قید مراجعه بزنند و یا سالیان سال با مخفی کردن مشکل خود به اصطلاح بسوزند و بسازند و دم بر نیاورند . گرچه خوشبختانه باید اذعان کرد در سالیان اخیر به دلیل افزایش سطح آگاهی افراد جامعه پذیرش افراد برای مراجعه به مراکز تخصصی روانی و رفتاری بیشتر شده و آینده و چشم انداز روشنی در اطلاع به موقع و درمان های روان شناختی ورفتاری قبل از آن که به پدیده ای خطرناک تبدیل شود وجود دارد . امید است این تمایل در وهله اول برای خودمان و در وهله بعد اگر صاحب خانواده و فرزند هستیم برای اعضای خانواده به وجود آمده و از ارجاع آن ها به افراد متخصص دریغ نورزیم . والسلا م محمد رضا کوثری مشاور مجتمع آموزشی امام خمینی (ره) سوریه – دمشق مهرماه 1390

پیوند اولیاء ومربیان ضرورت یا ترجیح

بسمه تعالی


هر سال به مناسبت هفته پیوند اولیاء و مربیان در مدارس برنامه های ویژه ای برگزار می شود که در طی آن ضمن یادآوری اهمیت واقعی و نمادین این پیوند  سخنرانان به بحث و گفتگو در باب اهمیت ارتباط نزدیک اولیاء و  مربیان می پردازند  .ارتباط مقدس و مبارکی  که می تواند فرایند آموزش و پرورش را تسهیل بخشیده و به اندازه ای این فعالیت را  آسان واثربخش نماید . کار تعلیم و تربیت آن قدر بزرگ وگسترده است که راه دیگری جز همراهی و همکاری این دو نهاد مقدس  باقی نمی گذارد. تقریبا همه نسبت به همکاری این دو نهاد یعنی خانه ومدرسه اتفاق نظر دارند و هیچ گونه شک و شبهه ای وجود ندارد و هر قدر که به اهمیت و گستردگی ابعاد آموزش و پرورش  کودکان و نوجوانان خود پی می بریم  ضرورت همکاری اولیاء و مربیان بیشتر احساس می شود . تا جایی که آموزش و پرورش بدون همراهی اولیاء ناقص ، ضعیف و ناتوان خواهد بود . تصور کنید پدر و مادر نسبت به آموزش فرزندانشان و مدرسه  بی تفاوت شوند .در این شرایط مثلث خانواده ،دانش آموز و مدرسه با چه مشکلاتی روبرو خواهند شد. .حضور به موقع و به اندازه خانواده در مدرسه و پیگیری وضعیت فرزند ناخودآگاه در ذهن معلم وسایر عوامل، توجه به دانش آموز و وضعیت او را تداعی می کند.ومهم تر از این مساله تاثیر مثبتی که در روند تحصیل فرزند خواهد گذاشت .به عبارت دیگر زمانی که والدین ارتباط گسترده تری با مدرسه داشته باشند دانش آموز در حوزه رفتار آموزشی و انضباطی و فردی تلاش بیشتری کرده تا  تصویر روشن تری از خود بر جای گذارد .کودکانی که والدینشان در فعالیت های مربوط به مدرسه شرکت می کند  نوعی روحیه اجتماعی پیدا می کنند و نسبت به جامعه و مسایل مربوط به آن احساس مسئولیت بیشتری دارند .  در حالی که بسیاری از مدارس علیرغم  همراهی و همکاری خانواده و اولیا ء با طیف گسترده ای از مشکلات پیش بینی شده و نشده مواجه هستند، می توان پیش بینی کرد زمانی که این رابطه ضعیف باشد چه مسایلی پیش روی مربیان و خانواده ها خواهد بود   .  مربیان  چقدر می توانند جای خالی این حمایت ها را بگیرند .و آیا اساسا می توانند به جای والدین نقش ایفا کنند؟ . همانطور که خانواده نمی تواند به جای معلم قرار گیرد.  شاید قابل قیاس نباشد اما برای روشن شدن بحث می تواند مفید باشد . کار حمایتی اولیاء در معرکه تعلیم و تربیت شبیه بیمار و فرد ناتوانی است که با مراجعه به پزشک دارو دریافت کرده وبا مصرف آن آرام آرام حالش خوب شده است .نکته مهم این جاست که زمانی دارو می تواند کارساز باشد که سیستم حمایتی و حفاظتی خود بدن نیز همچنان فعال باشد در غیر این صورت کارساز ترین داروها هم نمی تواند شرایط بیمار را به سمت بهبودی سوق دهد .وبه زودی فرد بیمار از پا در خواهد آمد. والدین در جریان تعلیم و تربیت ،نقش حمایت کننده را ایفا می کنند . یعنی آموزش هایی که در حوزه آموزشی  و اخلاقی و تربیتی به دانش آموزان ارایه می شود توسط خانواده باید دریافت و پشتیبانی شود. آن ها باید در جریان تحصیل فرزند خود قرار گیرند نقاط قوت و ضعف آن ها را که در جریان  آموزش کشف و شناسایی می شود .بشناسند و با همدلی و همراهی مربیان مدرسه به تقویت نقاط قوت و برطرف کردن نقاط ضعف فرزند خود بپردازند. در حقیقت اولیاء شریک واقعی مربیان مدرسه محسوب می شوند و تا آن جا که قانون اجازه می دهد بهتر است در جریان تصمیم گیری های مدرسه قرار گیرند و از توان و ابتکار و خلاقیت خود اولیاء مدرسه را بی بهره نگذارند . از جمله اهداف ارتباط اولیاء با مدرسه  کشف ظرفیت های بالقوه ای است که در تک تک اولیاء وجود دارد وممکن است به دلیل کم توجهی و کم توقعی مربیان مدرسه هیچگاه آشکار نشده باشد  .  مااز والدین انتظار نداریم که در کلاس های درس حاضر شوندکه این کار را باید به معلم تعلیم دیده سپرد . اما آن ها باید با حضور فعال خود و دادن دلگرمی به مربیان و معلمان نشان دهند که همراه و همدل هستند و از هیچ کمکی برای بهبود شرایط مدرسه فرزندانشان دریغ نخواهند کرد . در گذشته ای نه چندان دور انجمن های اولیاء و مربیان به دلیل عملکرد یک سویه مدیران و سایر عوامل در آموزش و پرورش تبدیل به مرکزی برای تامین احتمالی بخشی از ضعف های مالی مدرسه شده و گویا هیچ کارکرد دیگری عملا برای آن متصور نبوده است . درحالی که اساسا کار انجمن جمع آوری اعانه برای مدرسه نبوده و اگر این بحث مطرح می شده صرفا برای کمک به دانش آموزانی است که از تمکن مالی کافی برخوردار نبوده و لازم است بامدیریت انجمن مورد حمایت قرار گیرند .درمدرسه معمولا در طول سال تحصیلی به مناسبت های مختلف مراسمی برپا می شود که می تواند با حضور اولیاء گرم تر ،هدفمند تر و سازمان یافته تر باشد شاید خانواده که نسبت به سایر عوامل مدرسه ناظر بهتری برای نگاه به عملکرد مدرسه محسوب می شود بتواند ضعف های نادیده یا پنهان مدرسه را مورد شناسایی قرار داده و دلسوزانه به دست اندرکاران برای تصحیح روش ها وخط مشی ها همکاری ویاری رسانند. انشاءالله محمد رضا کوثری مشاور مجتمع آموزشی امام خمینی(ره)  سوریه دمشق                                      واحد مشاوره مهر ماه 1390

به مناسبت سالروز میلاد هشتمین امام شیعیان امام رضا (ع)

حضرت امام علی ابن موسی الرضا علیه السلام























 

مشخصات معصوم دهم: امام هشتم، حضرت رضا (ع)

 نام: علی بن موسی


 

 لقب معروف: رضا، صابر، رضی، وفی.

 پدر و مادر: امام موسی بن جعفر(ع) و نجمه

 وقت و محل تولد: پنجشنبه 11 ذیقعده 128 هـ ق در مدینه.

 وقت و محل شهادت: آخر صفر 203 هجری قمری در سن 55 سالگی، به وسیله مأمون، مسموم و در سناباد نوقان( که امروز یکی از محله های مشهد است) به شهادت رسید.

 مرقد: مشهد مقدس (یکی از شهرهای بزرگ ایران)

 دوران زندگی: در سه بخش:

1- دوران قبل از امامت، 35 سال(148 تا 183 هـ ق)

2- دوران امامت، 17 سال در مدینه.

3- دوران امامت سه سال در خراسان که حساس ترین دوره زندگی اجتماعی و سیاسی آن حضرت در این سه سال بود.


سخنان گهربار از امام رضا علیه السلام

سه ویژگى برجسته مومن

لایکـون المـؤمـن مـومنـاً حتـى تکـون فیه ثلاث خصـال : 1 ـ سنة من ربّه. 2 ـ و سنة من نبیّه. 3 ـ و سنة من ولیّه. فـاما السنة مـن ربه: فکتمان سـره. و امـا السنة من نبیه فمـداراة الناس. و امـا السنة مـن ولیه فـالصبـر فـى البـاسـاء و الضـراء.(1)

مـؤمـن , مـؤمـن واقعى نیست, مگـر آن که سه خصلت در او بـاشــ د: سنتـى از پـروردگـارش، سنتـى از پیـامبـرش و سنتـى از امـامـش.

اما سنت پروردگارش , پـوشاندن راز خود است, اما سنت پیغمبرش , مدارا و نرم رفتارى با مردم است, اما سنت امامـش صبر کردن در زمان تنگدستـى و پریشان حالى است.

پـاداش نیکـى پنهانـى و سزاى افشـا کننـده بـدى

الـمستتر بـالـحسنة یـعـدل سبعین حسنة, و المذیع بالسیئة مخذول, و المستتر بالسیئة مغفور له.(2)

پنهان کننده کار نیک (پاداشش) برابر هفتاد حسنه است, و آشکارکننده کار بد سـرافکنـده است, و پنهان کننـده کـار بـد آمـرزیـده است.

نظافت

من اخلاق الانبیاء التنظف.(3)

از اخلاق پیـامبـران, نظافت و پـاکیزگــ ى است.

امین و امیـن نمـا

لـم یخنک الامیـن و لکـن ائتمنت الخــ ائن.(4)

امین به تو خیانت نکرده (و نمى کند) و لیکن (تو) خائن را امین تصور نموده اى .

مقام برادر بزرگتر

الاخ الاکبر بمنزلة الاب.(5)

برادر بزرگتر به منزله پدر است.

دوست ودشمن هر کس

صدیق کل امرء عقله و عدوه جهله.(6)

دوست هرکس عقل او, و دشمنش جهل اوست.

دوستى با مردم

التودد الى الناس نصف العقل.(7)

دوستى با مردم, نیمى از عقل است.

بدى قیل و قال

ان الله یبغض القیل والقـال واضـاعة المـال و کثـرة السـؤال.(8)

بدرستى که خداوند, داد وفریاد وتلف کردن مال و پرخواهشى را دوشمن مى دارد.

ویژگیهاى دهگانه عاقل

لا یتـم عقل امـرء مسلـم حتـى تکون فیه عشر خصـال : الخیــ ر منـه مـأمــ ول. و الشر منه مأمـون. یستکثر قلیل الخیر من غیره, و یستقل کثیر الخیر مـن نفسه. لا یسأم من طلب الخـوائج الیه, و لا یملّ مـن طلب العلـم طول دهره. الفقر فى الله احب الیه من الغنى و الذل فى الله احب الیه مـن العز فى عدوه. و الخمـول اشهى الیه من الشهرة. ثـم قال (ع): العاشرة و ما العاشرة؟ قیل له: ما هى ؟ قال(ع): لایرى احدا الا قال: هو خیر منى و اتقى .(9)

عقل شخص مسلمـان تمـام نیست, مگر ایـن که ده خصلت را دارا بـاشـد:

1 ـ از او امید خیر باشد.

2 ـ از بدى او در امان باشند.

3 ـ خیر اندک دیگرى را بسیار شمارد.

4 ـ خیر بسیار خود را اندک شمارد.

5 ـ هـر چه حـاجت از او خـواهنـد دلتنگ نشـود.

6 ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود.

7 ـ فقـر در راه خـدایـش از تـوانگـرى محبـوبتـر بـاشــ د.

8 ـ خـوارى در راه خـدایـش از عزت بـا دشمنـش محبـوبتـر بـاشــ د.

9 ـ گمنـامـى را از پـرنـامـى خـواهـانتـر بـاشـد.

10 ـ سپس فـرمـود: اما دهمى ! و چیست دهمى ؟ به او گفته شـد: چیست؟ فـرمـود: احـدى را ننگـرد جز ایـن که بگـویـد او از مـن بهتـر و پـرهیزکـارتـــر است.

نشانه سفله

سئل الـرضـا (ع) عن السفلة؟ فقـال (ع): من کان له شى ء یلهیه عن الله.(10)

از امام رضا(ع) سوال شد: سفله کیست؟

فـرمـود: آن که چیزى دارد که از (یـاد) خـدا بـازش دارد.

ایمان, تقوا و یقین

ان الایمان افضل من الاسلام بدرجة, والتقـوى افضـل مـن الایمان بدرجة و لم یعط بنوآدم افضل من الیقین.(11)

ایمان یک درجه بالاتر از اسلام است, و تقوا یک درجه بالاتر از ایمان است و به فـرزنـد آدم چیزى بـالاتـر از یقیـن داده نشده است.

میهمانى ازدواج

مـن السنة اطعام الطعام عند التزویج.(12)

اطعام و میهمـانـى کـردن بـراى ازدواج از سنت است.

صله رحم با کمترین چیز

صل رحمک و لـو بشربة من ماء و افضل مـا توصل به الـرحـم کف الاذى عنها.(13)

پیوند خـویشـاوندى را برقرار کنید گر چه با جرعه آبى باشد, و بهترین پیوند خـویشـاونـدى ,خـوددارى از آزار خـویشـاونـدان است.

سلاح پیامبران

عن الـرضـا(ع) انه کـان یقـول لاصحـابه: علیکم بسلاح الانبیاء فقیل: و ما سلاح الانبیاء؟ قال: الدعاء.(14)

حضـرت رضا (ع) همیشه به اصحاب خـود مـى فـرمود: بر شما باد اسلحه پیامبران! گفته شـد : اسلحه پیـامبـران چیست؟ فـرمـود: دعا.

نشانه هاى فهم

ان من علامات الفقه: الحلم و العلم , و الصمت باب من ابواب الحکمة. ان الصمت یکسب المحبة, انه دلیل على کل خیر.(15)

از نشانه هاى دیـن فهمـى , حلـم و علم است, و خاموشى درى از درهاى حکمت است. خـامـوشـى و سکـوت, دوستـى آور و راهنمـاى هـر کـار خیرى است.

گوشه گیرى وسکوت

یأتـى علـى الناس زمـان تکون العافیة فیه عشرة اجزاء: تسعة منها فى اعتزال الناس و واحد فى الصمت.(16)

زمانى بر مردم خواهد آمد که درآن عافیت ده جزء است که نه جزء آن در کناره گیرى از مردم و یک جزء آن در خاموشى است.

حقیقت توکل

سئل الـرضـا(ع) : عن حـد التـوکل؟ فقـال(ع): ان لاتخـاف احـدا الاالله.(17)

از امام رضا (ع) از حقیقت تـوکل سـوال شـد. فرمـود: این که جز خدا از کسـى نترسى .

بدترین مردم

ان شـر النـاس مـن منع رفـده و اکل وحـده و جلـد عبـده.(18)

به راستـى که بـدترین مردم کسى است که یارى اش را (از مردم) باز دارد و تنها بخورد و زیر دستش را بزند.

زمامداران را وفایى نیست

لیـس لبخیل راحة, و لا لحسـود لذة و لا لملـوک وفـاء ولا لکذوب مــ روة.(19)

بخیل را آسایشى نیست و حسود را خوشى و لذتى نیست و زمامدار را وفایى نیست و دروغگو را مروت و مردانگى نیست .

دست بوسى نه

لا یقبل الـرجل یـد الـرجل , فـان قبلة یـده کـالصلاة له.(20)

کسى دست کسى را نمى بوسد, زیرا بوسیدن دست او مانند نماز خواندن براى اوست.

حسن ظن به خدا

احسـن الظن بالله, فان من حسـن ظنه بالله کان عنـد ظنه و من رضى بالقلیل من الرزق قبل منه الیسیر من العمل؛ و من رضى بالیسیر من الحلال خفت موونته و نعم اهله و بصره الله دار الدنـیا و دواءهـا واخـرجه منها سـالما الى دارالسلام.(21)

به خداوند خوشبین باش, زیرا هر که به خدا خوشبین باشد, خدا با گمان خـوش او همراه است, و هر که به رزق و روزى اندک خشنود باشد, خـداوند به کردار اندک او خشنود باشد , و هر که به اندک از روزى حلال خشنود باشـد, بارش سبک و خانـواده اش در نعمت باشد و خـداوند او را به دنیا و دوایـش بینا سازد و او را از دنیا به سلامت به دارالسلام بهشت رساند.

ارکان ایمان

الایمان اربعة ارکان: التـوکل على الله, و الرضا بقضاء الله و التسلیم لامـر الله, والتفویض الى الله.(22)

ایمان چهار رکن دارد:

1 ـ توکل برخدا

2 ـ رضا به قضاى خدا

3 ـ تسلیم به امر خدا

4 ـ واگذاشتن کار به خدا.

بهترین بندگان خدا

سئل علیه السلام عن خیـار العبـاد؟ فقــ ال(ع): الذیـن اذا احسنوا استبشروا, و اذا اساؤوا استغفروا و اذا اعطوا شکـروا, و اذا ابتلوا صبروا, و اذا غضبوا عفوا.(23)

از امام رضـا(ع) دربـاره بهتـریـن بنـدگـان سـوال شـد.

فـرمـود: آنان که هر گاه نیکـى کنند خـوشحال شوند, و هرگاه بدى کنند آمرزش خـواهند, و هر گاه عطا شـوند شکر گزارند و هر گاه بلا بینند صبر کنند, وهر گاه خشم کنند در گذرند.

تحقیر فقیر

مـن لقى فقیـرا مسلما فسلم علیه خلاف سلامه على الاغنیاء لقى الله عزوجل یـوم القیامه وهو علیه غضبان.(24)

کسى که فقیر مسلمان را ملاقات نماید و بر خلاف سلام کردنش بر اغنیا بر او سلام کنـد, در روز قیامت در حالـى خـدا را ملاقات نمایـد که بـر او خشمگیـن بـاشـد.

عیش دنیا

سئل الامام الرضا(ع): عن عیش الدنیا؟ فقال: سعة المنزل و کثرة المحبین.(25)

از حضرت امام رضا (ع): دربـاره خـوشـى در دنیـا سـوال شـد.

فـرمود: وسعت منزل و زیادى دوستان.

آثار زیانبار حاکمان ظالم

اذا کذب الولاة حبس المطر, و اذا جار السلطان هانت الدوله, و اذا حسبت الزکوة ماتت المواشى .(26)

زمانـى که حاکمان دروغ بگویند باران نبارد, و چون زمامدار ستم ورزد, دولت, خـوار گردد. و اگر زکات امـوال داده نشود چهار پایان از بین روند.

رفع اندوه از مومن

مـن فـرج عن مـومـن فـرج الله عن قلبه یـوم القیمه.(27)

هر کس اندوه و مشکلى را از مومنى بر طرف نماید خداوند در روز قیامت انـدوه را از قلبش بر طرف سازد.

بهترین اعمال بعد از واجبات

لیـس شـى ء مـن الاعمـال عنـد الله عزوجل بعد الفـرائض افضل من ادخـال السرور على المؤمن.(28)

بعد از انجام واجبات, کارى بهتر از ایجاد خـوشحالى براى مومن, نزد خداوند بزرگ نیست.

سه چیز وابسته به سه چیز

ثلاثة موکل بها ثلاثة: تحامل الایام على ذوى الادوات الکاملة و استیلاء الحـرمان علـى المتقـدم فى صنعته, و معاداة العوام على اهل المعرفة.(29)

سه چیز وابسته به سه چیز است:

1 ـ سختـى روزگـار بـر کسـى که ابزار کـافـى دارد,

2 ـ محـرومیت زیـاد بـراى کسـى که در صنعت عقب مـانـده بـاشـد,

3 ـ دشمنى مردم عوام با اهل معرفت.

میانه روى و احسان

علیکم بالقصد فى الغنى و الفقر, و البر من القلیل و الکثیر. فان الله تبارک و تعالـى یعظم شقة التـمرة حتـى یـاتـى یـوم القیمة کجبل احـد.(30)

بر شما باد به میانه روى در فقـر و ثروت, ونیکى کردن چه کم و چه زیاد, زیرا خـداوند متعال در روز قیامت یک نصفه خرما را چنان بزرگ نمایـد که ماننـد کـوه احد باشد.

دیدار و اظهار دوستى با هم

تزاوروا تحـابـوا و تصـافحـوا و لا تحـاشمـوا.(31)

به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشید و دست یکدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید.

راز پوشى در کارها

علیکـم فى امورکـم بالکتمان فـى امور الدین و الدنیا فانه روى (( ان الاذاعه کفر)) و روى (المذیع و القاتل شریکان) و روى (ما تکتمه مـن عدوک فلا یقف علیه ولیک).(32)

بـر شمـا بـاد به راز پـوشـى در کـارهـاتـان در امـور دیـن و دنیـا. روایت شده که (افشاگرى کفر است) و روایت شده (( کسى که افشاى اسرار مـى کند با قاتل شـریک است)) و روایت شـده که (( هـر چه از دشمـن پنهان مـى دارى , دوست تو هم بر آن آگاهى نیابد)).

پیمان شکنى و حیله گرى

لا یعدم المـرء دائرة السـوء مع نکث الصفقة , و لا یعدم تعجیل العقــ وبه مع ادراء البغى .(33)

آدمى نمى تـواند از گردابهاى گرفتارى با پیمان شکنى رهایى یابد, و از چنگال عقـوبت رهـایـى نـدارد کسـى که بـا حیله به ستمگـرى مـى پــ ردازد.

برخورد مناسب با چهار گروه

اصحب السلطان بـالحذر, و الصـدیق بـالتـواضع, و العدو بـالتحـــرز و العامة بالبشـر.(34)

با سلطان و زمامـدار با تـرس و احتیاط همراهى کن , و با دوست با تواضع و با دشمـن بـا احتیـاط, و بـا مـردم بـا روى خـوش

.