تنفس صحیح هنگام تمرینات ورزشی

تنفس صحیح هنگام تمرینات ورزشی

تنفس، روش دم و بازدم یکی از مهمترین موضوع ها، هنگام انجام تمرینات و حرکات ورزشی هستند. تنفس صحیح و درست می تواند انرژی زیادی را برای بدن حفط کند و همچنین بدن را سالمتر نگه دارد.

در حالی که روش غیر صحیح آن می تواند انرژی زیادی از بدن بگیرد و به سلامت بدن آسیب وارد کند. تنفس صحیح همچنین باعث می شود تا انتقال و تامین ون از قلب به رگهای بدن، بهتر و مرتبتر انجام پذیرد. این موضوع به عملکرد بهتر سخیستم لنفانی انسان نیز کمک می کند.
فراموش نکنید که التبه نوع هوایی که تنفس می کنید نیز بسیار مهم است. هوای تنفس شونده - بویژه هنگام انجام تمرینات و حرکات ورزشی - می بایست پاک و غیر آلوده باشد
.
روش صحیح تنفس
توجه داشته باشید که هنگام تمرینات ورزشی، تنفس خود را ریتمیک و از روی نظم کنترل کنید. همچنین دقت کنید که تا حد امکان آرامش را حفظ کنید و از تند نفس کشیدن جلوگیری کنید.
سعی نکنید تا با دهان نفس بکشید. البته برای خارج کردن سریعتر هوا می توانید از دهان استفاده کنید، اما برای کشیدن آن اصلا" از دهان استفاده نکنید. بکارگیری دهان برای عمل دم باعث می شود تا هوا به حجم نامشخص (زیاد) وارد بدن گردد بدن اینکه فیلتر شود. بینی با فیلترهایی که در قسمت ورودی خود دارد، هوای دم را پاک سازی می کند. همچنین بینی با حجم کمتری که دارد باعث می شود تا حجم هوای دم کنترل شده و به مقدار مورد نیاز باشد.
تنفس از دهان باعث خشکی دهان و گلو می شود که این موضوع به خشک شدن آب بدن و کسری انرژی کمک می کند.
روش توصیه شده اینست که دم از راه بینی و بازدم از راه دهان انجام گیرد. در این روش البته بهتر است که هنگام کشیدن هوا، دهان کاملا" بسته باشد. البته روش دم و بازدم از راه بینی بیشتر توصیه می گردد. در این حالت دهان در هر دو حالت (دو و بازدم) کاملا" بسته است.

اما چگونگی تنفس نیز امری بسیار مهم است. برای کشیدن تنفس، نگه داشتن نفس در بدن و بیرون دادن آن مدت زمانی نسبی لازم است تا حرکت ریتمیک حفظ گردد، که این موضوع در هنگام انجام تمرینات امر مهمی است. همانطور که قبلا" نیز اشاره شد، آرامش در تنفس لازم است تا حفظ گردد.
بعد از انجام تمرینات و یا هنگام استراحت بین هر تمرین، سعی کنید تا به صورت عمیق در روش زیر چند مرتبه تنفس کنید:

اگر برای مثال یک ثانیه را صرف کشیدن نفس عمیق می کنید، چهار برابر آنرا (چهار ثانیه) می بایست برای نگه داشتن نفس در بدن صبر کنید. سپس در زمان دوبرابر آن (دو ثانیه) باید نفس را بیرون دهید. این مدت زمانها بستگی به نوع نفس کشیدن شما دارد. اما نسبتها می بایست رعایت شوند. یعنی اگر دم دو ثانیه به طول انجامد، نگه داشتن آن باید هشت ثانیه طول کشد و بازدم نیز چهار ثانیه.
این نوع روش تنفس چه برای کسانی که ورزش می کنند و چه کسانی که نمی کنند، در روز سه مرتبه ده باری توصیه می شود. یعنی ده بار صبح، ده بار عصر و ده با قبل از خواب.
تغذیه نیز نباید فراموش شود. اشخاص ورزشکار می دانند که هنگام ورزش نباید معده یا روده شان پر باشد. چرا که این موضوع به غیر از مشکلاتی که به سلامت انسان وارد می کند، باعث فشار به ریه نیز می شو
د.

+ نوشته شده در  جمعه شانزدهم مرداد 1388ساعت 13:56  توسط صالح روشن بین |  نظر بدهید

روش صحیح ورزش کردن

      روش صحیح ورزش کردن

 پیش از آن که ورزشکار تمرین خود را شروع کند ، بهتر است برخی از تمرینهای ابتدایی را تحت عنوان گرم کردن بدن انجام دهد ، منظور از گرم کردن بیدار ساختن بدن و به کار گرفتن آن برای آهنگ حرکتی سریع و گردش خون و بالا بردن تعادل عصبی و واکنشهای مربوط به آن است .

به هنگام گرم کردن بدن باید به اصول زیر توجه کرد .

۱- کلیه عضلات باید در گرم کردن به کار گرفته شود .

 ۲- مفاصل باید حداکثر زاویه هایی را که در حرکتهای ورزشی پیدا می کنند ، با گرم کردن به دست بیاورند.

 ۳- دستگاه گردش خون برای رساندن اکسیژن و مواد غذایی جهت سوخت و ساز بدن به فعالیت واداشته شود

 ۴- دستگاه تنفس برای کسب اکسیژن به مقدار کافی فعالیت کند .

 ۵- دستگاه عصبی برای صدور فرامین جهت آهنگ های سریع و عکس العمل به موقع ، به فعالیت وادار شود .

 ۶- حرکات گرم کردن باید از آسان و کند شروع و به مشکل و تند ختم شود .

 توجه : گرم کردن از صدمات بدنی در تمرین ها و مسابقه ها ( پارگی و کشیدگی عضلانی ، در رفتگی مفاصل و ....) جلوگیری می کند.

مراحل گرم کردن

پیش از هر تمرینی 15 تا 30 دقیقه ویژه گرم کردن بدن ، طبق مراحل زیر سفارش می شود :

 ۱- حرکات کششی ؛ هنگام گرم کردن ، اولین کاری که باید انجام شود حرکات کششی است ، این تمرین ها بدون آن که به طور سنگین و با فشار زیاد انجام شود باعث بالا رفتن دمای بدن و ماهیچه ها می شوند .

حرکات کششی باید شامل عضلات و مفاصل اصلی بدن مانند گردن ، پشت ، عضلات همسترینگ و چهار سر ران ، زرد پی آشیل ، سینه ، لگن و غیره باشد . در انجام حرکات مذکور باید از انقباض عضله و حرکات سریع خودداری گردد و در هر حرکت 20 تا 30 ثانیه مکث کرد .

 ۲- نرمشهای سبک : در موقع نرمش کردن عضله ها منقبض می شوند و به همین دلیل باعث افزایش بیشتر دمای بدن و عضلات می گردند. نرمشهای سبک باید شامل حرکاتی باشند که دسته های اصلی عضلات ، به ویژه آن های که مستقیما در انجام ورزش مورد نظر دخالت دارند را در بر گیرند . کل زمانی که برای این بخش هنگام گرم کردن در نظر گرفته شده 5 تا 10 دقیقه است .

۳- فعالیت های ویژه : آخرین مرحله از گرم کردن شامل حرکاتی است که در ورزش مورد نظر از آنها استفاده میشود . انجام این تمرینها دو هدف عمده را دنبال می کند .

الف- به دنبال این تمرین ها عوامل فیزیولوژیک همچون دما و جریان خون در عضلاتی که در ورزش  مورد نظر از آنها استفاده می شود به حد مطلوب می رسند .

ب- باعث هماهنگی چشم ، دست و دیگر مکانیسم های عصبی – عضلانی می شود که در ورزش مورد نظر دخالت دارد .

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و نهم تیر 1388ساعت 22:50  توسط صالح روشن بین |  یک نظر

تشویق و تنبیه

بسمه تعالی

تشویق و تنبیه

مقدمه

یکی از موثرترین اهرم های کنترل و راه اندازی و ایجاد رفتارهای مناسب در بین همه افراد خصوصا کودکان تشویق و به بیان روان شناسان پاداش است  شاید دلیل عمده اثر بخشی تشویق به ساختار روانی انسان بر می گردد به نحوی که همه ما نیازمند توجه دیگران هستیم و وقتی مورد توجه قرار می گیریم و به رفتارهای ما مهر تایید زده می شود به طور ناخودآگاه از کار خود لذت می بریم ومجوزی برای ادامه رفتار می شود و البته همین موضوع باعث یادگیری در انسان است  اگر نگوییم تمام اما باید بپذیریم بخش عمده ای از یادگیری ما مرهون تشویق سایرین بوده است که اگر نبود نمی توانستیم تصور کنیم چه اتفاقی می افتاد کودکان رفتارهایی را به مرور زمان می آموزند در اثر یادگیری تکرار می کنند و منتظر پاسخ مربیان خود شده در صورتی که آن رفتار به اشکال مختلف تایید شود به تکرار آن خواهند پرداخت و آن رفتار ادامه پیدا خواهد کرد ودر صورتی که تایید نشود ادامه نخواهند داد و رفتار حذف یا ضعیف خواهد شد

پاداش در حیوانات مثل تنبیه برای آن ها ویادگیری هایشان کارساز است و یادگیری آن ها را ایجاد یا سرعت می بخشد اگر سری به سیرک بازان بزنیم و به شیوه های مورد استفاده آنان توجه کنیم آن ها نه از راه تنبیه بلکه تشویق یا پاداش به حیوانات خود چیزی را می آموزند

آن چه که اهمیت زیادی دارد و مربیان باید به آن توجه خاص داشته باشند میزان ، یا اندازه ،نوع تشویق و سایر نکاتی است که می تواند تشویق را موثر و کار امد یا غیر موثر و حتی مضر کند تشویق در قیاس شبیه نمک یا شیرینی است هر کدام از این مواد در جای خود و وقتی به اندازه استفاده می شود می تواند غذا یا مثلا شیرینی را برای مصرف کننده لذیذ و خوشمزه کند اما اگر بیش از اندازه استفاده شود خاصیت طبیعی خود را از دست می دهند و به جای آن که مفید باشند به ماده ای مضر تبدیل می شوند

آیا می دانیم تشویق ارزان ترین و در دسترس ترین وسیله ممکن و در اختیار ما محسوب می شود در حالی که از آن غفلت می کنیم  گاهی مواقع تنها یک لبخند و نگاه از سر شوق و تایید برای کودک ما از گران ترین وسیله موثرتر است  میزان تشویق و یافتن سطح انتظار به وسیله مربیان تعریف می شود  آن چه که برای کودکان خصوصا مهم است خود تشویق است و نه الزاما میزان آن  برای اثر بخشی تشویق بهتر است به موارد زیر بیشتر توجه کنیم

معیارهای استفاده از تشویق

از تشویق کلامی  به خوبی و به میزان زیاد استفاده کنیم کلماتی مانند آفرین ، کار خوبی انجام دادی ، تو توانایی خوبی داری ،من به تو افتخار می کنم ،خوب است ادامه بده و کلمات و جملاتی از این نوع

تشویق را به جا و به اندازه  استفاده کنیم شاید متربی هم انتظار نداشته باشد که برای هر نوع کاری که انجام داد مورد تشویق قرار گیرد و حتی اگر انتظار داشته باشد لزومی به انجام آن نیست ویا وقتی می گوییم اندازه یعنی پاداش باید متناسب با ارزش و میزان کاری است که فرد انجام داده  و نه بیشتر و نه کم تر به دلیل آن که نوعی ارزان فروشی یا گران فروشی محسوب می شود تشویق های نا به جا در متربی توقع یا انتظاری ایجاد می کند که از حالت و خاصیت اصلی خود خارج می شود و تبدیل به اهرمی برای فشار آوردن به مربی خود می شود

تشویق  بهتر است بدون توافق یا قرارداد قبلی با متربی باشد و پاداش بدون وعده و وعید ارایه شود مثلا شما می توانید قبل از انجام کاری پاداشی را تعیین کنید و در صورت انجام پاداش پرداخت شود در حالی بهتر است منتظر بمانیم تا عملی مناسب و مورد دلخواه ما از متربی سرزده و بدون انتظار قبلی مورد تشویق قرار گیرد

در صورتی که انجام فعالیتی از طرف متربی مستلزم نوعی تشویق است بهتر است در سریع ترین  زمان ممکن انجام شود به تاخیر انداختن تشویق به میزان زیادی خاصیت و اثر بخشی آن را از بین خواهد برد این اصل در مورد تنبیه نیز حاکم است

اگر قصد تشویق فرزند یا متربی را داریم  از تکراری کردن نوع تشویق بپرهیزیم اگر جملاتی را انتخاب کرده ایم هر از چند گاهی از جملات جدید استفاده کنیم یا اگر قصد دادن جایزه ای را داریم سعی کنیم با دفعه قبل متفاوت باشد البته  نه الزاما گران تر

سن  و جنس تشویق شونده با نوع تشویق ارتباط و تناسب دارد آن ها مثل مخاطبین در رسانه ها از روان شناسی خاص خود برخوردارند

معایب تشویق بیجا و بیش از حد:

-وابستگی کودک به عوامل کنترل بیرون از خود .

-کند شدن محرک های درونی (‌از بین رفتن رغبت های خود به خودی و جایگزینی رغبت های تصنعی).

-تشویق بدون دقت ممکن است به صورت رشوه در آید و اعمال کودک به پاداش وابسته شود و پرتوقع و طلبکار پرورش یابد و در همه جا انتظار پاداش عملی یا معنوی داشته باشد، از همه کس طلبکار شود ولی خودش احساس مسئولیت نکند.گاهی حتی در برابر انجام وظایف قانونی یا اجتماعی یا شرعی خود نیز توقع پاداش خواهد داشت .

-تشویق و تحسین بیش از حد ، کودک را به غرور و خودبینی مبتلا می سازد. امیرالمؤمنین (ع)می فرماید: " چه بسا افرادی که به سبب تعریف و تمجید مغرور می شوند" و" در مدح کسی زیاده روی و مبالغه مکن".

نتایج تحقیقات اخیر نشان داده است که اگر رفتار کودک و رشد او را از طریق عوامل تشویق بیرونی مانند جایزه ، پول ، کارت صدآفرین ، ‌تحسین های لفظی مکرر و سایر عوامل بیرونی شرطی کنیم ، آزادی و رشد طبیعی را از او سلب و رفتار او را با ضوابط و معیارهای از پیش تعیین شده قالب سازی کرده ایم .

-تشویق بیش از حد در دراز مدت مانع پیشرفت خود به خودی کودک می شود .

-تکیه بر تشویق بیرونی بدون همسویی با تقویت های درونی کودک،مانع تحول طبیعی او می شود.

محمد رضا کوثری

پژوهشی در هویت تاریخی حضرت رقیه (س) به مناسبت ایام شهادت آن حضرت

.

در واپسین سال های عمر معاویه، روزگاری که زیاده خواهی های او سایه ای سنگین از فساد و تباهی بر جامعه مسلمین انداخته بود، تولد نوزادی دختر به نام رقیه (علیهاالسلام) شادی و شعف را به خانه گلین و ساده امام حسین (علیه السلام) فرا خواند و اشک شوق را مهمان نگاه های منتظر کرد و امام، آرامش کوتاه و زودگذری در سایه خرسندی از مولود خجسته خود پیدا کرد و لبخندی از سرور بر چهره خسته و اندوهگین اش از ظلم و جور زمانه نشاند؛ زمانه ای که هتاکی به خاندان پیامبر (صلی الله علیه وآله) و دشنام دادن به امیرالمؤمنین (علیه السلام) سکه رایج شده بود. تزویر و ریاکاری چنان در بافت جامعه نفوذ کرده بود که کسی به چشم های خود نیز اعتماد نداشت. این در حالی بود که سنگینی زخم تمام این معضلات ریشه دار، بر قلب امام وارد می آمد. معاویه اما، با همه فریبکاری و نیرنگی که داشت، در برابر فرشته مرگ، بی چاره و ذلیل می نمود و آن گاه که مرگ گریبانش را گرفت، بی هیچ مقاومتی تسلیم شد و پسر می گسار و شهوت پرست او بر اریکه ای که بیست سال، پدرش بر آن تن، و دنیا پرستان بر آن رخ ساییده بودند، تکیه زد.

در چنین روزگاری بود که صدای زنگ شتران از مقصد مدینه به سوی آینده ای روشن و تابناک به وسعت تاریخ، برخاست و در رهگذر حوادث و رویدادهای این سفر پردرد و رنج، رقیه (علیهاالسلام) به تماشا ایستاده و عروج خود را انتظار می کشید.

اگر چه بسیاری از منابع تاریخی، نام او را در خاطره خود حفظ نکرده اند، اما دلایل گویایی بر اثبات وجود او در دست است که در جای خود بدان اشاره خواهد شد

نوشتار حاضر، رهاوردی است از چکیده آن چه تاریخ، به نام و خاطره رقیه (علیهاالسلام) در خود ثبت کرده است و تلاش دارد تا دریچه ای به اقیانوس بی کران درد و رنج دخترک خورشید بگشاید و قطره ای از دریای معرفت و بینش او را در کام تشنگان زلال حقیقت بریزد، اما گفتنی است به دلیل نبود منابع کافی و محدود بودن شرح حال او، نگارنده بیشتر به بیان آن چه درباره ایشان نگاشته اند، همت ورزیده است تا مخاطب به مطالبی که نقل شده، اشراف یابد. از این رو، بدون داوری در مورد اخبار نقل شده، به گردآوری آن دست یازیده است.

بر اساس نوشته های بعضی کتاب های تاریخی، نام مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام)، امّ اسحاق است که پیش تر همسر امام حسن مجتبی (علیه السلام) بوده و پس از شهادت ایشان، به وصیت امام حسن (علیه السلام) به عقد امام حسین (علیه السلام) درآمده است

میلاد کوثر ثانی

                                                                     

هوا گرم بود و سکوت، خیره خیره، پرده سیاه شب را تماشا می کرد. شهر در تاریکی فرو رفته بود. پنجره خانه ای در شهر، گرم انتظار و محو گفت و گوی شب با ستارگانش بود. نسیم، بر دیوارهای آفتاب خورده خانه می وزید. قلب شهر، از تنها پنجره باز و روشن خود می تپید و همه به انتظار نشسته بودند که ناگاه صدای گریه نوزادی خجسته، احساس شب را به بازی گرفت. اشک شوق بر گونه ها غلتید و لب ها، یک صدا، ترانه لبخند سرودند.

غنچه ای دیگر، به باغ حسین (علیه السلام) روییده بود و همه بر گلبرگ رخش، غنچه های عاطفه نثار می کردند. رقیه (علیهاالسلام) در آن شب شکفت، و مادر تاریخ، کتاب کهن خویش را گشود و بر صفحه ای مبهم از آن، قلم را به تکاپو واداشت. ولی آن صفحه مبهم تاریخ، در کوران تاخت و تازهای روزگار، از دفتر گذار زمان جدا گشت و از حافظه آن ناپدید گردید. در کتابچه کوچک زندگانی رقیه (علیهاالسلام)، لحظه روییدنش بدون هیچ سطری، سفید ماند و نام هیچ روزی به عنوان زادروزش ثبت نگردید.

درباره سنّ شریف حضرت رقیه (علیهاالسلام) نیز در میان تاریخ نگاران اختلاف نظر وجود دارد. اگر اصل تولد ایشان را بپذیریم، مشهور این است که ایشان سه یا چهار بهار بیشتر به خود ندیده و در روزهای آغازین صفر سال 61 ه .ق، پرپر شده است.

مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام)

بر اساس نوشته های بعضی کتاب های تاریخی، نام مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام)، امّ اسحاق است که پیش تر همسر امام حسن مجتبی (علیه السلام) بوده و پس از شهادت ایشان، به وصیت امام حسن (علیه السلام) به عقد امام حسین (علیه السلام) درآمده است.1 مادر حضرت رقیه(علیهاالسلام) از بانوان بزرگ و با فضیلت اسلام به شمار می آید. بنا به گفته شیخ مفید در کتاب الارشاد، کنیه ایشان بنت طلحه است.2

نام مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) در بعضی کتاب ها، ام جعفر قضاعیّه آمده است، ولی دلیل محکمی در این باره در دست نیست. هم چنین نویسنده معالی السبطین، مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) را شاه زنان؛ دختر یزدگرد سوم پادشاه ایرانی، معرفی می کند که در حمله مسلمانان به ایران اسیر شده بود. وی به ازدواج امام حسین (علیه السلام) درآمد و مادر گرامی حضرت امام سجاد (علیه السلام) نیز به شمار می آید.3

این مطلب از نظر تاریخ نویسان معاصر پذیرفته نشده؛ زیرا ایشان هنگام تولد امام سجاد (علیه السلام) از دنیا رفته و تاریخ درگذشت او را 23 سال پیش از واقعه کربلا، یعنی در سال 37 ه .ق دانسته اند. از این رو، امکان ندارد او مادر کودکی باشد که در فاصله سه یا چهار سال پیش از حادثه کربلا به دنیا آمده باشد. این مسأله تنها در یک صورت قابل حل می باشد که بگوییم شاه زنان کسی غیر از شهربانو (مادر امام سجاد (علیه السلام)) است.

نام گذاری حضرت رقیه (علیهاالسلام)

رقیه از «رقی» به معنی بالا رفتن و ترقی گرفته شده است.4 گویا این اسم لقب حضرت بوده و نام اصلی ایشان فاطمه بوده است؛ زیرا نام رقیه در شمار دختران امام حسین (علیه السلام) کمتر به چشم می خورد و به اذعان برخی منابع، احتمال این که ایشان همان فاطمه بنت الحسین (علیه السلام) باشد، وجود دارد.5 در واقع، بعضی از فرزندان امام حسین (علیه السلام) دو اسم داشته اند و امکان تشابه اسمی نیز در فرزندان ایشان وجود دارد.

گذشته از این، در تاریخ نیز دلایلی بر اثبات این مدعا وجود دارد. چنانچه در کتاب تاریخ آمده است: «در میان کودکان امام حسین (علیه السلام) دختر کوچکی به نام فاطمه بود و چون امام حسین (علیه السلام) مادر بزرگوارشان را بسیار دوست می داشتند، هر فرزند دختری که خدا به ایشان می داد، نامش را فاطمه می گذاشت. همان گونه که هرچه پسر داشتند، به احترام پدرشان امام علی (علیه السلام) وی را علی می نامید».6 گفتنی است سیره دیگر امامان نیز در نام گذاری فرزندانشان چنین بوده است.

رقیه از «رقی» به معنی بالا رفتن و ترقی گرفته شده است.4 گویا این اسم لقب حضرت بوده و نام اصلی ایشان فاطمه بوده است؛ زیرا نام رقیه در شمار دختران امام حسین (علیه السلام) کمتر به چشم می خورد و به اذعان برخی منابع، احتمال این که ایشان همان فاطمه بنت الحسین (علیه السلام) باشد،

نام رقیه در تاریخ

این نام ویژه تاریخ اسلام نیست، بلکه پیش از ظهور پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) نیز این نام در جزیرة العرب رواج داشته است. به عنوان نمونه، نام یکی از دختران هاشم (نیای دوم پیامبر (صلی الله علیه وآله)) رقیه بود که عمه حضرت عبداللّه ، پدر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) به شمار می آید.7

نخستین فردی که در اسلام به این اسم، نام گذاری گردید، دختر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و حضرت خدیجه بود. پس از این نام گذاری، نام رقیه به عنوان یکی از نام های خوب و زینت بخش اسلامی درآمد.

امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نیز یکی از دخترانش را به همین اسم نامید که این دختر بعدها به ازدواج حضرت مسلم بن عقیل (علیه السلام) درآمد. این روند ادامه یافت تا آن جا که برخی دختران امامان دیگر مانند امام حسن مجتبی (علیه السلام)،8 امام حسین (علیه السلام) و دو تن از دختران امام کاظم (علیه السلام) نیز رقیه نامیده شدند. گفتنی است، برای جلوگیری از اشتباه، آن دو را رقیه و رقیه صغری می نامیدند.9

خاستگاه تربیتی

حضرت رقیه (علیهاالسلام) در خانواده ای پرورش یافت که پدر، مادر و فرزندان آن، همگی به عالی ترین فضیلت های اخلاقی و پارسایی آراسته بودند. افزون بر آن، فضای دل انگیز شهر پیامبر (صلی الله علیه وآله) که شمیم روح فزای رسول خدا (صلی الله علیه وآله)، علی (علیه السلام) و فاطمه (علیه السلام) هنوز در آن جاری بود و مشام جان را نوازش می داد، در پرورش او نقشی بزرگ داشت. او در خانواده ای رشد یافت که همگی سیراب از زلال معرفت امام حسین (علیه السلام) بودند؛ خانواده ای که از بزرگ ترین اسطوره های علم و ادب و معرفت و ایثار مانند زینب کبری (علیهاالسلام)، اباالفضل العباس (علیه السلام)، علی بن الحسین (علیه السلام)، علی اکبر (علیه السلام) و... تشکیل شده بود.

حضرت رقیه (علیهاالسلام) در مدت عمر کوتاه خود در دامان این بزرگواران، به ویژه پدر گرامی اش امام حسین (علیه السلام) پرورش یافت و با وجود همان سن کم، به عنوان یکی از زیباترین اسطوره های ایثار و مقاومت در تاریخ معرفی گردید.

دیگر دختران امام حسین (علیه السلام)

در مورد تعداد فرزندان دختر امام حسین (علیه السلام) در میان تاریخ نویسان، اختلاف نظر وجود دارد. بیشتر آنان دو دختر به نام های سکینه و فاطمه برای حضرت ذکر کرده اند و برخی دیگر تعداد دختران حضرت را تا هشت نفر نیز برشمرده اند. در این جا برخی از دیدگاه ها را بیان می کنیم.

1. علامه ابن شهر آشوب و محمد بن جریر طبری که از تاریخ نویسان بزرگ اسلام هستند، از سه دختر به نام های سکینه، فاطمه و زینب نام برده اند.10

2. میرزا حبیب اللّه کاشانی، شمار پسران حضرت را سیزده تن به نام های علی اکبر، علی اوسط، علی اصغر، محمد، جعفر، قاسم، عبداللّه ، محسن، ابراهیم، حمزه، عمر، زید و عمران دانسته است و تعداد دختران حضرت را هشت نفر می داند؛ به نام های فاطمه کبری، فاطمه صغری، زبیده، زینب، سکینه، ام کلثوم، صفیه و دختری که در شام از دنیا می رود و نامی از او به میان نمی آورد. او بر این باور است که این چند گانگی تنها در اسم آن ها بوده و بیشتر آنان در مسمّی شریک اند؛ زیرا امام حسین (علیه السلام) در تاریخ به کمی فرزند معروف بوده اند. پس ممکن است بعضی از اولاد ایشان دو اسم داشته باشند یا حتی نام نوه های ایشان نیز در ردیف فرزندان شان قرار گرفته باشد و یا به دلیل سرپرستی بعضی یتیمان بنی هاشم مانند فرزندان امام مجتبی (علیه السلام) به اشتباه، نام آنان نیز در شمار فرزندان ایشان دانسته شده باشد.11

3. علی بن عیسی اربلی، نویسنده کتاب معروف کشف الغمّة فی معرفة الائمة، می نویسد: امام حسین (علیه السلام) شش پسر و چهار دختر داشت. با این حال، او هنگام برشمردن دختران حضرت، نام سه نفر ـ زینب، سکینه و فاطمه ـ را می برد و از نفر چهارم سخنی به میان نمی آورد12 که احتمال دارد چهارمین آن ها، حضرت رقیه (علیهاالسلام) باشد.

4. علامه حایری، در کتاب معالی السبطین، می نویسد: برخی مانند محمد بن طلحه شافعی (از عالمان اهل تسنن) می نویسند: امام حسین (علیه السلام) ده فرزند داشته که عبارت بوده اند از: شش پسر و چهار دختر. سپس می افزاید: دختران او عبارت اند از: سکینه، فاطمه صغری، فاطمه کبری، و رقیه (علیهاالسلام). آنگاه در مورد رقیه (علیهاالسلام) می نویسد: رقیه (علیهاالسلام) پنج یا هفت سال داشت و در شام درگذشت که مادرش، شاه زنان، دختر یزدگرد است.13

به همین اندک بسنده می کنیم و تحقیق بیشتر در این زمینه را به فصل های آینده موکول می کنیم.

پژوهشی در دیدگاه های تاریخی در مورد حضرت رقیه (علیهاالسلام)

در بعضی کتاب های تاریخی، نام حضرت رقیه (علیهاالسلام) آمده، ولی در بسیاری از آن ها نامی از ایشان برده نشده است. این احتمال وجود دارد که تشابه اسمی میان فرزندان امام حسین (علیه السلام)، سبب پیش آمدن این مسأله شده باشد. هم چنان که بعضی از کتاب ها به این مسأله اذعان دارند و بنابر نقل آن ها، حضرت رقیه (علیهاالسلام) همان فاطمه صغری (علیهاالسلام) است. در چگونگی درگذشت ایشان نیز اختلاف نظر وجود دارد که در این جا به این دو مسأله خواهیم پرداخت.

حضرت رقیه (علیهاالسلام) در مدت عمر کوتاه خود در دامان این بزرگواران، به ویژه پدر گرامی اش امام حسین (علیه السلام) پرورش یافت و با وجود همان سن کم، به عنوان یکی از زیباترین اسطوره های ایثار و مقاومت در تاریخ معرفی گردید

طرح بحث

برای روشن شدن این مطلب، بحث را با طرح یک پرسش بنیادین و بسیار مشهور آغاز می کنیم که: آیا نبودن نام حضرت رقیه (علیهاالسلام) در شمار فرزندان امام حسین (علیه السلام) در کتاب های معتبری چون ارشاد مفید، اعلام الوری، کشف الغمة و دلائل الامامة، بر نبودن چنین شخصیتی در تاریخ دلالت دارد؟

با بیان چند مقدمه، پاسخ این پرسش به خوبی روشن می شود:

1. در دوره زندگانی ائمه اطهار (علیهم السلام) و در صدر اسلام مسائلی مانند کمبود امکانات نگارشی، اختناق شدید حکمرانان اموی، کم توجهی به ثبت و ضبط جزئیات رویدادها، فشار حکومت بر سیره نویسان، جانب داری ها و... سبب بروز بعضی اختلافات در نقل مطالب تاریخی می شده است.

2. در اثر تاخت و تازها و وجود بربریت و دانش ستیزی بعضی حکمرانان، بسیاری از منابع ارزشمند از میان رفته است. به همین دلیل، این گمان تقویت می شود که چه بسا بسیاری از این اسناد و منابع معتبر، در جریان این درگیری ها، از بین رفته و به دست ما نرسیده است.

3. تعدد فرزندان، تشابه اسمی و به ویژه سرگذشت های شبیه در مورد شخصیت های گوناگون تاریخی و گاه وجود ابهام در گذشته ها و پیشینه زندگی افراد، امر را بر تاریخ نویسان مشتبه کرده است. همان گونه که این مسأله در مورد دیگر شخصیت های تاریخی ـ حتی در جریان قیام عاشورا ـ نیز به چشم می خورد.

4ـ همان گونه که پیش تر گفته شد، امام حسین (علیه السلام) به دلیل شدت علاقه به پدر بزرگوار و مادر گرامی شان، نام همه فرزندان خود را فاطمه و علی می گذاشتند. این امر خود منشأ بسیاری از سهوِ قلم ها در نگاشتن شرح حال زندگانی فرزندانِ امام حسین (علیه السلام) گردیده است. قراین و شواهدی نیز در دست است که رقیه (علیهاالسلام) را فاطمه صغیره می خوانده اند. احتمال دارد همین موضوع سبب غفلت از نام اصلی ایشان شده باشد.14

بنابراین، نیامدن نام حضرت رقیه (علیهاالسلام)، در کتاب های تاریخی، اگر چه شک در وجود تاریخی او را بسیار تقویت می کند، اما هرگز دلیل بر نبودن چنین شخصیتی در تاریخ نیست. افزون بر آن، مهم ترین دلیلِ فراموشی یا کم رنگ شدن حضور این شخصیت، زندگانی کوتاه ایشان است که سبب شده ردّ کمتری از ایشان در تاریخ به چشم بخورد. در مورد حضرت علی اصغر (علیه السلام) نیز به جرأت می توان گفت: اگر شهادت او بحبوحه نبرد و وجود شاهدان بسیار بر این جریان نبود، نامی از حضرت علی اصغر (علیه السلام) نیز امروز در بین کتاب های معتبر شیعه به چشم نمی خورد؛ زیرا تاریخ نویسی فنی است که با جمع آوری اقوال سر و کار دارد که بسیاری از آن ها شاهد عینی نداشته و به صورت نقل قول گرد هم آمده است. تنها موضوعی که در آن مورد بحث و بررسی قرار می گیرد، درستی و یا نادرستی آن از حیث ثقه بودن راوی است که البته این موضوع فقط در تاریخ اسلام وجود دارد. اما به عنوان نمونه، در بحث حدیث، معرفه ها و مشخصه های دیگری نیز برای سنجش درستی اخبار، موجود می باشد که خبر را با تعادل و نیز تراجیح، علاج معارضه و تزاحم، بررسی دلالت و عملیات های دیگر مورد بررسی قرار می دهند.

افزون بر مطالب بالا، دو شاهد قوی نیز بر اثبات وجود ایشان در تاریخ ذکر شده است. ابتدا گفتگویی که بین امام و اهل حرم در آخرین لحظات نبرد حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) هنگام مواجهه با شمر، رخ می دهد. امام رو به خیام کرده و فرمودند: «اَلا یا زِینَب، یا سُکَینَة! یا وَلَدی! مَن ذَا یَکُونُ لَکُم بَعدِی؟ اَلا یا رُقَیَّه وَ یا اُمِّ کُلثُومِ! اَنتم وَدِیعَةُ رَبِّی، اَلیَومَ قَد قَرَبَ الوَعدُ»؛ ای زینب، ای سکینه! ای فرزندانم! چه کسی پس از من برای شما باقی می ماند؟ ای رقیه و ای ام کلثوم! شما امانت های خدا بودید نزد من، اکنون لحظه میعاد من فرارسیده است.15

هم چنین در سخنی که امام برای آرام کردن خواهر، همسر و فرزندانش به آنان می فرماید، آمده است: «یا اُختَاه، یا اُم کُلثُوم وَ اَنتِ یا زَینَب وَ اَنتِ یا رُقَیّه وَ اَنتِ یا فاطِمَه و اَنتِ یا رُباب! اُنظُرنَ اِذا أنَا قُتِلتُ فَلا تَشقَقنَ عَلَیَّ جَیباً وَ لا تَخمُشنَ عَلَیَّ وَجهاً وَ لا تَقُلنَ عَلیَّ هِجراً»؛ خواهرم ،ام کلثوم و تو ای زینب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید [و به یاد داشته باشید] هنگامی که من کشته شدم، برای من گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخنی ناروا مگویید.16

در مورد تشابه اسمی رقیه (علیهاالسلام) و فاطمه صغیره به یک جریان تاریخی اشاره می کنیم. مسلم گچ کار از اهالی کوفه می گوید: «وقتی اهل بیت (علیهم السلام) را وارد کوفه کردند، نیزه داران، سرهای مقدس شهیدان را جلوی محمل زینب (علیهاالسلام) می بردند. حضرت با دیدن آن سرها، از شدت ناراحتی، سرش را به چوبه محمل کوبید و با سوز و گداز شعری را با این مضامین سرود:

ای هلال من که چون بدر کامل شدی و در خسوف فرورفتی! ای پاره دلم! گمان نمی کردم روزی مصیبت تو را ببینم. برادر! با فاطمه خردسال و صغیرت، سخن بگو که نزدیک است دلش از غصه آب شود. چرا این قدر با ما نامهربان شده ای؟ برادرجان! چقدر برای این دختر کوچکت سخت است که پدرش را صدا بزند، ولی او جوابش را ندهد.»17

حضرت زینب (علیهاالسلام) در این شعر از رقیه (علیهاالسلام) به فاطمه صغیره یاد می کند و این مسأله را روشن می کند که فاطمه صغیره که در بعضی از کتاب ها از او یاد شده، همان دختر خردسالی است که در خرابه شام جان داده است.

در این جا برای روشن شدن بیشتر مسأله، گفتار کتاب های تاریخی و دیدگاه های اندیشمندان اسلامی را بررسی می کنیم.

کامل بهائی

قدیمی ترین کتابی که از حضرت رقیه (علیهاالسلام) به عنوان دختر امام حسین (علیه السلام) یاد کرده است و شهادت او را در خرابه شام می داند، همین کتاب است. این کتاب، اثر عالم بزرگوار، شیخ عمادالدین الحسن بن علی بن محمد طبری امامی است که به امر وزیر بهاءالدین، حاکم اصفهان در روزگار سلطنت هلاکوخان، نوشته شده است. به ظاهر، نام گذاری آن به کامل بهائی از آن روست که به امر بهاءالدین نگاشته شده است.

این کتاب در سال 675 هجری قمری تألیف شده و به دلیل قدمت زیادی که دارد، از ارزش ویژه ای برخوردار است؛ زیرا به جهت نزدیک بودن تألیف یا رویدادهای نگاشته شده ـ به نسبت منابع موجود در این راستا ـ حایز اهمیت است و منبعی ممتاز به شمار می رود و دستمایه تحقیقات بعدی بسیار در این زمینه قرار می گرفته است. شیخ عباس قمی در نفس المهموم و منتهی الامال، ماجرای شهادت حضرت رقیه (علیهاالسلام) را از آن کتاب نقل می کند. هم چنین بسیاری از عالمان بزرگوار مطالب این کتاب را مورد تأیید، و به آن استناد کرده اند. این نگارنده، کتاب دیگری به نام بشارة المصطفی (صلی الله علیه وآله) لشیعة المرتضی (علیه السلام) دارد که در این کتاب نیز به برخی رویدادهای پس از واقعه عاشورا اشاره شده است. اولین منبعی که در آن تصریح شده که اسیران کربلا در اربعین اول، بر سر مزار شهدای کربلا نیامده اند، همین کتاب می باشد. او جریانی را از عطیه 18 دوست جابربن عبدالله انصاری نقل می کند که به اتفاق هم بر سر مزار اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و شهیدان کربلا حاضر شده، اولین زائرین قبر او در نخستین اربعین حسینی می گردند. اما نگارنده سخنی از ملاقات جابر با اسیران کربلا به میان نمی آورد و بر خلاف آنچه در برخی مقتل ها نگاشته شده، هیچ ملاقاتی در این روز بین او و اسیران کربلا صورت نمی گیرد.19 این موضوع نیز نقطه عطف دیگری در امتیاز و برتری این کتاب می باشد.

نیامدن نام حضرت رقیه (علیهاالسلام)، در کتاب های تاریخی، اگر چه شک در وجود تاریخی او را بسیار تقویت می کند، اما هرگز دلیل بر نبودن چنین شخصیتی در تاریخ نیست. افزون بر آن، مهم ترین دلیلِ فراموشی یا کم رنگ شدن حضور این شخصیت، زندگانی کوتاه ایشان است که سبب شده ردّ کمتری از ایشان در تاریخ به چشم بخورد

اللهوف

یکی دیگر از کتاب های کهن که در این زمینه مطالبی نقل نموده، کتاب اللهوف از سیدبن طاووس است. باید دانست احاطه ایشان به متون حدیثی و تاریخی اسلام و شیعه، ممتاز و چشم گیر است. وی می نویسد: «شب عاشورا که حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) اشعاری در بی وفایی دنیا می خواند، حضرت زینب (علیهاالسلام) سخنان ایشان را شنید و گریست. امام (علیه السلام) او را به صبر دعوت کرد و فرمود: «خواهرم، ام کلثوم و تو ای زینب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید [و به یاد داشته باشید] هنگامی که من کشته شدم، برای من گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخنی ناروا مگویید [و خویشتن دار باشید].»20

بنابر نقل ایشان، نام حضرت رقیه (علیهاالسلام) بارها بر زبان امام حسین (علیه السلام) جاری شده است. این مطلب در مقتل ابومخنف نیز هست که حضرت پس از شهادت علی اصغر (علیه السلام)، فریاد برآورد: «ای ام کلثوم، ای سکینه، ای رقیه، ای عاتکه و ای زینب! ای اهل بیت من! خدانگهدار؛ من نیز رفتم». این مطلب را سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی (وفات: 1294 ه .ق) در کتاب ینابیع المودة از مقتل ابومخنف نقل می کند.21

المنتخب للطُریحی

این کتاب را شیخ فخرالدین طیحی نجفی (وفات: 1085 ه .ق) نوشته است. این کتاب در دو جلد تنظیم شده و هر یک از مجلدات آن حاوی ده مجلس پیرامون سوگواری حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) و روایاتی شامل پاداش سوگواری بر آن امام و نیز مشتمل بر اخباری در گستره رویدادهای روز عاشورا و رویدادهای پس از آن می باشد. اگر چه نگارنده این کتاب از متأخرین بوده و در عصر صفوی زیسته، اما روایات و موضوعات خوبی را در کتاب خود جمع آوری و تنظیم کرده است. وی سن حضرت رقیه (علیهاالسلام) را سه سال بیان نموده است. پس از او، فاضل دربندی (وفات: 1286 ه.ق) که آثاری هم چون اسرار الشهادة و خزائن دارد، مطالبی را از منتخب طریحی نقل کرده است. بعدها سید محمد علی شاه عبدالعظیمی (وفات: 1334 ه .ق) در کتاب شریف الایقاد، مطالبی را از آن کتاب بیان کرده است.22 هم چنین علامه حایری (وفات 1384 ه .ق) نیز در کتاب معالی السبطین از کتاب منتخب طریحی بهره برده است.

الدروس البهیة

علامه سید حسن لواسانی (وفات: 1400 ه . ق) در کتاب الدروس البهیة فی مجمل احوال الرسول و العتره النبویة می نویسد: یکی از دختران امام حسین (علیه السلام) به نام رقیه (علیهاالسلام)، از اندوه بسیار و گرما و سرمای شدید و گرسنگی، در خرابه شام از دنیا رفت و در همان جا به خاک سپرده شد .قبرش در آن جا معروف و زیارت گاه است.23

دیگر کتاب هایی که در این زمینه سخنی دارند، مستقیم یا غیرمستقیم از همین منابع نقل کرده اند. در این جا به بررسی دیدگاه های برخی اندیشمندان اسلامی در این باره می پردازیم.

دیدگاه آیت الله العظمی گلپایگانی (ره)

از آیت الله العظمی سید محمد رضا گلپایگانی (ره) در مورد حضرت رقیه (علیهاالسلام) و مرقد ایشان در دمشق و هم چنین داستان تعمیر قبر حضرت که به دستور خود ایشان، به وسیله رویای صادقه ای انجام گرفت، پرسیدند. ایشان فرمود:

این گونه مطالب که نقل شده است، هیچ گونه محال بودنی از نظر عقلی ندارد؛ لکن از اموری که اعتقاد به آن لازم و واجب باشد، نیست.24

نویسنده: ابوالفضل هادی منش

فرآوری: شکوری-گروه دین و اندیشه تبیان

پی نوشت ها:

1ـ الاربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، بی تا، ج2، ص216 ؛ الطبرسی، ابوعلی فضل بن الحسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، بیروت، دار المعرفة، 1399 ه .ق، ص251.

2ـ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، تهران، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم، 1378 ه . ش، ج2، ص200، اعلام الوری، ص251.

3ـ حایری، محمد مهدی، معالی السبطین، قم، منشورات الرضی، 1363 ه . ش، ج2، ص214.

4ـ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، چاپ اول، 1416 ه . ق، ج5، ص293.

5ـ نظری منفرد، علی، قصه کربلا، قم، انتشارات سرور، 1379 ه . ش، پاورقی ص518.

6ـ ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404 ه . ق، ج44، ص210.

7ـ همان، ج15، ص39.

8ـ الارشاد، ج2، ص22.

9ـ همان، ص343.

10ـ ابن شهر آشوب، ابوجعفرمحمدبن علی، مناقب آل ابی طالب، بیروت، دار الاضواء، بی تا، ج4، ص77.

11ـ تذکرة الشهداء، میرزاحبیب اللّه کاشانی، ص193.

12ـ کشف الغمة، ج2، ص214.

13ـ معالی السبطین، ملاّمحمدمهدی حایری مازندرانی، ج2، ص214.

14ـ محمدی اشتهاردی، محمد، سرگذشت جان سوز حضرت رقیه (علیهاالسلام)، تهران، انتشارات مطهر، 1380 ه . ش، ص 12.

15ـ جمعی از نویسندگان، موسوعة کلمات الامام الحسین (علیه السلام)، قم، دارالمعروف، چاپ اول، 1373 ه . ش، ص 511.

16 ـ ابن طاووس، ابوالقاسم ابوالحسن بن سعدالدین، اللهوف علی قتلی الطفوف، قم، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1414 ه . ق، ص 141؛ اعلام الوری، ص 236،(با اندکی تغییر).

17ـ قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، تهران، مکتبة الاسلامیة، 1368 ه . ق، ص 252؛ بحارالانوار، ج 45، ص 115.

18ـ در گفتار برخی ذاکران و واعظان مشهور است که عطیه غلام جابربن عبدالله انصاری بوده، در حالی که این مطلب تحریف تاریخ است. عطیه عوفی از رجال کوفه و از اصحاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) بوده و حتی نام گذاری او نیز هنگام تولدش توسط امام علی (علیه السلام) صورت گرفته است. او پنج امام را درک نموده و در زمان امام باقر (علیه السلام) از دنیا رفت (ر.ک: التستری، محمد تقی، قاموس الرجال، قم، انتشارات جامعه مدرسین)

19 ـ الطبرى، عمادالدین محمدبن على، بشارة المصطفى (صلى‏الله‏علیه‏وآله) لشیعة المرتضى (علیه‏السلام)، نجف، بى نا، چاپ دوم، 1383 ه . ق، ص74.

20ـ اللهوف، ص 141.

21ـ القندوزى الحنفى، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة، قم، انتشارات شریف الرضى، چاپ اول، 1371 ه . ق، ص 335ـ333

تشویق و تنبیه

بسمه تعالی

تشویق و تنبیه   

مقدمه                                                                                                                  دو  پدیده   که همواره در روش های تربیتی  والدین و متولیان امر تعلیم و تربیت  مورد استفاده قرار گرفته است .و قدمتی به تاریخ بشریت دارد  تشویق و تنبیه در مورد همه انسان ها وحتی حیوانات  موثر است  گرچه به نظر می رسد  میزان  اثر بخشی آن در مورد کودکان نسبت به بزرگسالان  بیشتر است  به دلیل آن که هنوز کودک از نظر رشد شناختی و اجتماعی و سایر جنبه های رشد به مرحله استقلال دست نیافته  و به تنهایی نمی تواند  رفتارهای  خوب یا بد را از هم تشخیص دهد  و در این شرایط تشویق و تنبیه از عمده ترین ابزارهای کنترل  رفتار و اعمال و راه اندازی دریاقت های کودکان از مربیان  واقع می شود چه بسیار افرادی که تشویق به موقع ،پلکانی برای رشد و ترقی آن ها شد و چه بسیار افرادی که تنبیه و یا حتی تشویق نابجا آن هارا از حرکت باز داشت و مسیر منابسی را در زندگی پیش نگرفتند و به ورطه سقوط و نابودی افتادند  .آیا می توان تصور کرد که اگر این دو وسیله در افراد بی تاثیر بود چه اتفاقی می افتاد و ما چگونه می توانستیم به امر تعلیم و تربیت فرزندان خود امید وار باشیم  ؟گرجه در اصالت  استفاده  و حضور این دو پدیده هیچ شک وتردیدی   وجود ندارد اما چگونه ،چقدر ،در چه زمانی ودر چه مکانی باید از آن ها استفاده کنیم مورد بحث و اختلاف نظر است .به دلیل آن که استفاده نابجا ،افراطی و غیر اصولی می تواند به متربی آسیب جدی وارد کند  این موضوع در مورد تشویق که البته استفاده از آن  راحت تر و خوشایندتر است ودر مورد تنبیه که نحوه استفاده از آن  حساسیت های بیشتری وجود دارد و می تواند پیامد های  ناگواری داشته باشد صدق می کند..  تنبیه و تشویق هر دو می توانند باعث حذف خطاها و یا شکل گیری رفتار جدید شود اما با توجه به ساختار روانی و کرامتی که خداوند به انسان عطا کرده بیشترین پذیرش از طریق تشویق انجام خواهد شد و همیشه تشویق بهتر از تنبیه بوده است  .خداوند تبارک وتعالی نیز بندگان خود را به پاداش اعمالشان و یا مجازات  ان ها به دلیل گناهی که مرتکب شوند  وعده و انذار داده است

تعریف

تنیبیه : این کلمه در خیلی از افراد به طور ناخودآگاه  تنبیه بدنی را تداعی می کند در حالی که از ریشه کلمه چنین چیزی برداشت نمی شود نتبیه یعنی آگاه کردن  فهماندن  و ......... زمانی ازاین ابزار استفاده می کنیم که  متربی خطایی را از دید ما مرتکب شده و می خواهیم به او بفهمانیم که اشتباه کرده و باید بفهمد  ورفتارش را اصلاح کند . تنبیه در یک طیف گسترده ای قرار می گیرد و از یک اخم کردن یا بی توجهی  ساده تا تنبیه بدنی و ضرب و شتم که الته همه اینها را تنبیه می گوییم . سوالی که باید در ذهن مربی  همواره  در برخورد تربیتی با متربی  شکل بگیرد این است که ایا انتخاب مناسبی داشته است ؟ آیا می خواهیم نقش مربی آموزشی و تربیتی را بازی کنیم یا کسی که می خواهد با فرد خاطی تصفیه حساب کند ؟ عصبانیت های ما چقدر در انتخاب روش تنبیه   و میزان آن نقش دارد اگر عصبانی نمی شدیم و می توانستیم عصبانیت های خود را کنترل کنیم باز هم از همین روش استفاده می کردیم به عبارت دیگر عصبانیت ما عامل تعیین کننده  بوده است و نه خطا یا اشتباه مرتکب شده ایا روش دیگری برای متنبه کردن  وجود نداشت  و ایا انتخاب این روش با خطای مرتکب شده همخوانی داد .به عبارت دیگر آیا جرم با مجازات  تناسب دارد؟

عوارض و پیامد های تنبیه

ایا ممکن است  عوارض استفاده از تنبیه بدنی بیشتر از منافع آن باشد ایا مطمئن هستیم  که روش ما  کارساز بوده و نتیجه بخش و چقدر به دوام آن مطمئن هستیم  معمولا تنبیه در کوتاه مدت موثر است  و آن چیزی که مربی را به استفاده از آن تشویق می کند نتیجه بخش بودن آنی و فوری تنبیه است  در حالی که از عوارض بلند مدت آن  غفلت  می شود

کسی که تنبیه می کند معمولا خشم خود را به این وسیله فرو می نشاند و در واقع مثل فنری که جمع شده بود حالا آزاد می شود  در حالی که باید بدانیم کسی که تنبیه می شود مثل فنری است که جمع می شود و در واقع انتقال انرژی منفی  از تنبیه کننده به تنبیه شونده صورت می گیرد و باید منتظر باشیم که این خشم در زمانی دیگرکه ممکن است از لحظه ای بعد تا سال ها بعد باشد و به شکلی غیر مستقیم و غیر قابل پیش بینی و پیچیده بروز کند

از عوارض دیگر تنبیه سازگاری تدریجی فرد تنبیه شده با میزان تنبیه و نوع تنبیه  است  به عبارت دیگر گرچه ممکن است تنبیه اثرات کوتاه مدتی داشته باشد اما پس از مدتی باید به شدت آن افزوده شود و گرنه خنثی شده و بی تاثیر می شود اگر بتوانیم مقایسه ای داشته باشیم  تنبیه مثل مواد مخدر است که فرد معتاد به یک میزان ثابت  مواد نمی تواند بسنده کند و به تدریج باید مقدار آن را افزایش دهد  از ویژگی های  منحصر به فرد انسان این است که می تواند خود را با شرایط تطبیق دهد و به سازگاری برسد  حتی در مورد پدیده ای مثل تنبیه که بطور کلی برای همه ناخوشایند است  اگر مربی از این آخرین حربه خود استفاده کرد و نتیجه ای نگرفت آن گاه قدم بعدی چیست  و پس از این مرحله باید چه اقدامی انجام داد

تنبیه می تواند خصومت ،عصبانیت و خشم فروخورده ای ایجاد کند که معمولا قدرت ماندگاری بالایی دارند و در طول سالیان متمادی باقی می مانند اگر به تاریخچه افرادی که تنبیه می کنند مراجعه کنیم در اغلب موارد می بینیم  آن ها خود قربانی تنبیه بدنی بوده اند و  شاید علت اصلی استفاده از این ابزار همین موضوع باشد

در علم اقتصاد می خوانیم بهره وری یعنی استفاده از حداقل منابع برای تولید بهترین محصول و حداکثر بازده  همین استدلال در مورد تعلیم و تربیت هم صادق است اگر تنبیه به معنای آگاهانیدن را لازم می دانیم که البته در آن شک و تردیدی وجود ندارد باید به میزانی از آن استفاده کنیم که کمترین عوارض را در متربی ایجاد کند وشاید اساسا نیازی به استفاده از روش های خشونت آمیز نباشد و در همین مراحل خفیف تر موضوع به پایان برسد

 وقتی فرد تنبیه می شود تنها قسمت هیجانی مثل خشم ،خشونت  پرخاشگری و تنفر فعال می شود و فرصتی برای بازنگری در رفتار و اعمال فرد ایجاد نمی شود در حالی که استفاده از شیوه های دیگر مثل صحبت با فرد خاطی ،انتقاد و مواجهه کردن او با مساله ایجاد شدهو فرصت دادن به فرد برای پاسخ گویی می تواند نتایج سازنده تری ایجاد کند  . رسالت مربی  صرفا انتقال پیام های خشونت آمیز نیست  و این که بتوانیم در عین  ابراز ناراحتی فرصتی به فرد بدهیم تا خود و نه ما به قضاوت بنشیند ،تامل کند  و به خطای خود پی ببرد  

وقتی فرد تنبیه می شود خصوصا اگربارها و بارها تکرار شده و  همراه با خشونت و برخورد فیزیکی باشد نه تنها نسبت به تنبیه کننده بلکه نسبت به خود وحتی سایر افراد نیز احساس تنفر و خشم می کند در این حالت  اعتماد به نفس و خود مثبت فرد به  تدریج آسیب دیده  و تحت تاثیر قرار می گیرد  همان طور که می دانیم  اعتماد به نفس سرمایه روانی ما محسوب شده و با کمک این سرمایه  است که می توانیم به پیشرفت  ،ترقی و سازندگی برسیم  در ظرف ترک خورده و شکسته  چیزی باقی نمی ماند .

مربیان باید  بپذیرند خطا و اشتباه  جزء جدایی ناپذیر زندگی افراد  خصوصا کودکان محسوب شده و باید هر لحظه منتظر خطاهای آنان باشیم آن ها باید از طریق آزمون و خطا به اصلاح روش های خود بپردازند  وهمان گونه که در عمل می بینیم بین افزایش سن افراد و میزان خطا رابطه ای مثبت برقرار است  کودکان در سنین قبل از دبستان پر از خطا و اشتباه هستند  ومیزان آن به اندازه ای است که ممکن است والدین یا مربیان را کلافه و آشفته کند                                                                                            والسلام  محمد رضا کوثری        

اختلال یادگیری

 

مقد‌مه


یک اختلال یاد‌گیری، اختلالی عصب زیست شناختی است که از یک مشکل جد‌ی د‌ر خواند‌ن، حساب کرد‌ن و یا کلمه‌بند‌ی نوشتن به وجود‌ می‌آید‌ که انتظار نمی‌رود‌ به یک فرد‌ عاد‌ی نسبت د‌اد‌ه شود‌. یک اختلال یاد‌گیری نه یک اختلال یاد‌گیری است ونه به وسیله ی یک اختلال هیجانی ایجاد‌ می‌شود‌. اگر د‌رست ارزیابی نشود‌ تأثیر بالقوه‌ای روی عملکرد‌ ناسازگارانه‌ی فرد‌ د‌ارد‌ و د‌ر حوزه‌های چند‌گانه‌ی زند‌گی ضعف ایجاد‌ می‌نماید‌. وقتی فرد‌ی مظنون به اختلال یاد‌گیری می‌شود‌، یک ارزشیابی عصب روان‌شناختی توانایی‌ها ضروری است تا منبع مشکل را به علاوه د‌ر حوزه‌های توانایی عصب روان‌شناختی تعیین کند‌ که می‌تواند‌ به عنوان پایه‌ای برای فنون جبرانی و اختیارات د‌رمانی باشد‌.
اختلال یاد‌گیری چیست؟
یک اختلال یاد‌گیری به وسیله متخصصان بهد‌اشت روانی و پزشکی به عنوان یک اختلال عصب زیست شناختی و یا اختلال پرد‌ازش زبان تشخیص د‌اد‌ه شد‌ه که به وسیله عملکرد‌ مغز به وجود‌ آمد‌ه است. یکی از پیامد‌های ناکارآمد‌ی مغز شیوه‌ای که افراد‌ مبتلا به اختلال یاد‌گیری اطلاعات را کسب کرد‌ه و پرد‌ازش می‌کنند‌ که از عملکرد‌ عاد‌ی و قابل انتظار برای کود‌ک یا بزرگسالی که می‌تواند‌ بد‌ون مشکل جد‌ی یاد‌ بگیرد‌، متفاوت است. یک اختلال یاد‌گیری ممکن است از لحاظ علمی‌د‌ر حوزه‌های شناسایی کلمه، اد‌راک خواند‌ن، حساب کرد‌ن، استد‌لال کرد‌ن، هجی کرد‌ن ویا کلمه‌بند‌ی نوشتن به وجود‌ آید‌. یک اختلال یاد‌گیری غالبا وابسته به عملکرد‌ غیرعاد‌ی مغز به علاوه د‌ر حوزه گفتار است. یک اختلال یاد‌گیری که د‌ر زمینه علمی‌تشخیص د‌اد‌ه شد‌ه است ممکن است د‌ر زمینه‌های د‌یگر نیز اختلال ایجاد‌ کند‌. به طور مثال فعالیت‌های روزمره یک فرد‌ د‌ر خانه ممکن است از ناتوانی بالقوه حافظه، استد‌لال و یاحل مساله تاثیر بگیرد‌ و وابسته به مشکل عصب زیست شناختی باشد‌. به علاوه ممکن است تاثیر نامطلوبی بر ارتباطات اجتماعی بگذارد زیرا که ضعف فرایند‌ شناختی فرد‌ باعث می‌شود‌ که او د‌ر فکر کرد‌ن و یارفتار د‌چار اشتباه ویا د‌چار کج فهمی‌رفتار د‌یگران گرد‌د‌ (راورکی، 1995؛ تیساتسانیا و همکاران، 1997).
اختلالات یاد‌گیری ممکن است با حالت‌های مختلف ADHD (اختلال بیش فعالی همراه به نقص توجه)، اختلالات رفتاری، ناتوانایی‌های حسی یا د‌یگر شرایط کلینیکی یا عصب‌شناختی هم زیستی د‌اشته که شامل بیماری‌های سلول‌های د‌اسی شکل، د‌یابت‌ها، کم‌وزنی د‌ر هنگام تولد‌، جراحی قلبی نئوناتال، سرطان خونی، تورم لنفاوی حاد‌ و هید‌رو سفال‌ها می‌شود‌ (بریسلاو و همکاران، 2000؛ د‌الن و همکاران، 2006؛ ایسر و تیلمن، 2001؛ جیمسون، 2006؛ هیلینگس فورد‌ و ورنوفسکی، 2004؛ وانگ، 2007). با وجود‌ این به علت ضعف عملکرد‌ و یا مشکلات اجتماعی، مبتلا بود‌ن به اختلال یاد‌گیری باعث افسرد‌گی واضطراب می‌شود‌. اما این اختلال نه یک اختلال یاد‌گیری است و نه به وسیله ی یک اختلال هیجانی به وجود‌ می‌آید‌.
ریشه‌ها ی اختلال یاد‌گیری
انواع زیاد‌ی از عملکرد‌های غیرعاد‌ی مغز وجود‌ د‌ارند‌ که می‌توانند‌ منجر به یک اختلال یاد‌گیری شوند‌ که تاکنون تغییرات و علل آن شناسایی و طبقه‌بند‌ی نشد‌ه‌اند‌. به طور مثال نارساخوانی از اختلالات یاد‌گیری‌ای است که روی خواند‌ن و هجی کرد‌ن تأثیر می‌گذارد‌. تحقیقات نشان د‌اد‌ه است که عملکرد‌ غیر عاد‌ی مغز د‌ر پرد‌ازش زبانی- شنید‌اری(مثل پرد‌ازش صد‌اشناسی نام‌گذاری سریع اتوماتیک)د‌ر تعد‌اد‌ زیاد‌ی از افراد‌ مبتلا به نارسا خوانی د‌ید‌ه شد‌ه است (شای ویتز و همکاران، 2002؛ ولف و همکاران، 2000).
شواهد‌ی وجود‌ د‌ارد‌ که نشان می‌هد‌ که نام‌گذاری اتوماتیک و سریع و پرد‌ازش صد‌ایی هسته ی پرد‌ازش‌هایی هستند‌ که مهارت‌های خواند‌ن را پیش بینی می‌کنند‌ (کیبی و همکاران، 2003). گرچه بعضی افراد‌ د‌رسیستم د‌ید‌اری مغزشان ساختار متفاوتی د‌ارند‌ (اد‌ن و همکاران، 1996).
تأثیرات نواقص ویژه ی د‌ید‌اری بر روی یاد‌گیری ممکن است به مهارت‌های د‌یگر بسط یابد‌. اختلال ریاضی اختلال یاد‌گیری ای است که روی محاسبه ی ریاضیات و حل مساله تأثیر می‌گذارد‌. تحیقات گوناگونی د‌ر حال انجام است که تعیین می‌کند‌ انواع مختلف عملکرد‌ غیر عاد‌ی مغز است که منجر به اختلال یاد‌گیری می‌شود‌. تحقیق اختلال ریاضی که از تصویر عصبی استفاد‌ه می‌کند‌ به گسترد‌گی تحقیق نارساخوانی نیست. ولی به هر حال مطالعات عصب شناختی به وضوح انواع ناکارآمد‌ی‌های مغز را به اثبات رساند‌ه است (هکت و همکاران، 2001).
نیاز به ارزشیابی مناسب
ملاک‌های تشخیص یک اختلال یاد‌گیری همزمان با تغییر تد‌ابیر آموزشی و یافته‌های تحقیق تغییر می‌کنند‌. با وجود‌ این‌ها این حقیقت که یک اختلال یاد‌گیری نمایانگر عملکرد‌ غیرعاد‌ی مغز است بحثی د‌ر آن نیست. بنابراین وقتی فرد‌ی د‌رمد‌رسه و د‌ر زند‌گی روزمره با مشکل مواجه است مظنون به یک اختلال یاد‌گیری می‌شود‌ که یک ارزشیابی از توانایی‌های عصب روان شناختی او ضروری است تا نشان د‌هد‌ که کد‌ام عملکرد‌های مغز آن طوری که انتظار می‌رود‌ کار نمی‌کنند‌ و کد‌ام عملکرد‌های مغز به قد‌ر کافی کار نمی‌کنند‌. یک ارزشیابی عصب روان شناختی می‌تواند‌ د‌امنه ی مورد‌ نیاز ارزیابی عملکرد‌ خاصی که اغلب د‌ر اختلال یاد‌گیری مورد‌ بحث است را فراهم کند‌ مثل توجه به توانایی‌های
حسی - حرکتی. ارزیابی گسترد‌ه ی به د‌ست آمد‌ه به وسیله ی یک ارزشیابی عصب روان شناختی امکان تشخیص نقاط ضعف و قوتی را که هر د‌و برای تعیین حوزه‌های مد‌اخله مهم‌اند‌ فراهم می‌نماید‌. اند‌ازه گیری پاسخ‌ها برای مد‌اخله و رویکرد‌های تشخیصی متد‌اول د‌رامریکا نمی‌تواند‌ جانشین یک ارزشیابی عصب روان شناختی جامع شود‌ (پونسکی، 2007). اطلاعات پایه‌ای د‌ر رابطه با توانایی د‌ید‌اری و کلامی می‌تواند‌ از یک آزمون جامع هوشی(IQ)تفسیر شد‌ه توسط یک متخصص واجد‌ شرایط به د‌ست آمد‌ه باشد‌. مد‌ارس د‌ولتی متخصصانی را که واجد‌ شرایط اجرا و تفسیرآزمون‌های هوشی‌اند‌ استخد‌ام می‌کنند‌. اگر چه مد‌ارس خصوصی و د‌انشگاه‌ها متخصصان تعلیم د‌ید‌ه برای اجرا و تفسیر آزمون‌های هوشی را استخد‌ام نمی‌کنند‌. علاوه بر این‌که استخد‌ام آن‌ها توسط این مد‌ارس کار کاملاً عجیبی است. با ملاحظه‌ی متخصصان واجد‌ شرایط استخد‌ام شد‌ه د‌ر مد‌ارس د‌ولتی باز هم ارزیابی آنان د‌ر مد‌رسه ای معین قابل اطمینان نیست. بنابراین باید‌ این شغل را مورد‌ به مورد‌ و مد‌رسه به مد‌رسه مورد‌ بررسی قرار د‌اد‌. همان‌طور که متخصصان خوب پزشکی باید‌ خارج از شبکه ی مراقبت‌های اولیه ی بهد‌اشت جستجو شوند‌، متخصصانی هم که برای اجرای آزمون ارزشیابی روان‌شناختی آموزش د‌ید‌ه‌اند‌ بهتر است د‌ر ارزشیابی و مراقبت از کود‌کان و بزرگسالانی که د‌ر مد‌رسه یا د‌انشگاهشان متخصص ند‌ارند‌، تجربه د‌اشته باشند‌.
آزمون‌های محد‌ود‌ که فقط از آزمون IQ و ارزیابی سطوح پیشرفت تحصیلی تشکیل می‌شود‌، اطلاعات کافی از کارکرد‌ مغزی کود‌کان یا بزرگسالان فراهم نمی‌کند‌ تا بالاترین سطح مراقبت استاند‌ارد‌ و مد‌اخله‌های هد‌فمند‌ فراهم گرد‌د‌. د‌ر یک فرد‌ مبتلا به اختلال یاد‌گیری ارزشیابی عصب روان‌شناختی ممکن است به عنوان یک ضرورت پزشکی برای اهد‌اف مورد‌ بررسی و روشن کارکرد‌های مغزی باشد‌. اگر شرایط پزشکی د‌یگر وجود‌ د‌اشته باشد‌ ارزشیابی عصب روان‌شناختی فوق العاد‌ه مهم است، اما اگر این شرایط هم نباشد‌ باز ارزشیابی عصب روان شناختی اهمیت د‌ارد‌. مجریان د‌ور اند‌یش بیمه توصیه کرد‌ه اند‌ تا تعیین کنند‌ که آیا خد‌مات ضروری می‌تواند‌ به وسیله ی یک متخصص واجد‌ شرایط د‌ر مد‌رسه ی خصوصی ارایه شود‌.
یک اختلال یاد‌گیری اختلالی مزمن و ماد‌ام العمر است. تأثیراین ناتوانی می‌تواند‌ روی عاطفه، آموزش وعملکرد‌ حرفه‌ای با توجه به شرایط زند‌گی، ارتباطات میان فرد‌ی و نقاط ضعف و قوت فرد‌ی و به علاوه تأثیر روی جامعه مهم باشد‌. کود‌کان مبتلا به اختلال یاد‌گیری د‌ر مد‌رسه عملکرد‌ بد‌ی د‌ارند‌ و انتظار نمی‌رود‌ که بتوانند‌ د‌یپلم بگیرند‌. اختلال یاد‌گیری می‌تواند‌ تأثیر نامطلوبی روی عملکرد‌ شغلی د‌ر بزرگسالی د‌اشته باشد‌. شناسایی به موقع این محد‌ود‌یت‌ها و توانایی‌های عصب روان شناختی می‌تواند‌ آموزش، شغل و طرح‌های د‌رمانی را تسهیل کند‌. د‌ر هر صورت باید‌ ارزشیابی مناسب صورت گرفته باشد‌.