جدول برنامه ریزی ویژه امتحانات نمون برگ شماره 1

بسمه تعالی

برنامه ریزی درسی ویژه امتحانات نیمسال اول  90-89                   مجتمع آموزشی امام خمینی (ره) سوریه – دمشق

نام و نام خانوادگی                                                        پایه تحصیلی                   رشته

ملاحظات

عملکرد واقعی

هفته سوم

از.........

تا..........

عملکرد واقعی

هفته دوم

از........

تا.........

عملکرد واقعی

هفته اول

از........

تا.........

صفحات خوانده شده/فصل

نام درس

ردیف

1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

 

تهیه وتنظیم :دفتر مشاوره مجتمع آموزشی امام خمینی (ره)

جدول برنامه ریزی ویژه امتحانات

بسمه تعالی

برنامه ریزی درسی  ویژه امتحانات نیمسال اول 90-89               مجتمع آموزشی امام خمینی (ره) سوریه –دمشق

نام و نام خانوادگی                                                  پایه تحصیلی                    رشته            تاریخ

صفحه

جمعه

صفحه

پنج شنبه

صفحه

چهار شنبه

صفحه

سه شنبه

صفحه

دو

شنبه

صفحه

یک

شنبه

صفحه

شنبه

روز

نام درس

تهیه و تنظیم :دفتر مشاوره مجتمع آموزشی امام خمینی(ره)

چگونه خود را برای امتحان آماده کنیم

بسمه تعالی  

چگونه خود را برای امتحان  آماده کنیم                                                         آذرماه 1389 

همان طور که همه می دانیم امتحان جزء جدایی ناپذیر فرایند آموزش  است و شاید نتوان شرایطی را تصور کرد که دانش آموزان درس بخوانند ولی برای خوانده هایشان  از آنها سوال نشود و تازه بخواهند ادعا کنند که این درس یا دروس را فهمیده اند یا پشت سر گذاشته اند و باید به آن ها اجازه داده شود به کلاس بالاتری بروند

حالا که اصل امتحان را پذیرفته ایم بهتراست یاد بگیریم با این پدیده نه چندان خوشایند البته برای بعضی از دانش آموزان ، چگونه کنار بیاییم 

برای به دست آوردن یک نتیجه خوب و قابل قبول باید در فصل امتحانات به جند موضوع به خوبی دقت کنیم  مسایلی که معمولا بعد از امتحان به ذهن دانش آموزان می رسد اما چه فایده که کار از کار گذشته است  .

آیا حافظه انبار است؟

حافظه ما انبار نیست  که هر چه را خواستیم در آن بریزیم  و بعد هم انتظار داشته باشیم مثلا روز بعد به آن مراجعه کنیم و آن محتوی را به همان اندازه برداشت کنیم در حالی که جیزی از آن کم نشده است  حافظه برای ثبت اطلاعاتی که وارد آن می کنیم نیازمند زمان است  شاید بهترین مثال در این زمینه درخت است  کشاورز برای رساندن آب به درختان خود می تواند ناگهان تمام آبی را که در نظر داشت یک جا پای درخت بریزد به امید آن که جذب درخت شود اما آیا واقعا این اتفاق می افتد می دانیم که نه ،بخش عمده ای از آب ها سرازیر شده و به درون خاک نفوذ نمی کند تازه اگر هم این اتفاق می افتاد ریشه درخت قادر به جذب آن نبود اطلاعات در حافظه ما باید قطره ای  و به تدریج وارد شود حالا چه درس فهمیدنی باشد مثل ریاضی یا فیزیک و چه حفظ کردنی باشد تا آن جا که برای تان امکان دارد قبل از امتحان مطالب کتاب را بخوانید منظورمان شب ها یا روزهای قبل هر چه دورتر بهتر این نوع خواندن به حافظه امکان دریافت بهتری می دهد شاید به همین دلیل است که در طول سال تحصیلی این توصیه را بارها شنیده اید که با درس معلم و به صورت روزانه همراه شوید و نباید مطالب کتاب روی هم تلنبار شود  اگر در حین خواندن به موضوعی برخوردید که یاد نداشتید تمام سعی خود را به کار گیرید شاید از پس آن برآمدید می دانید مطلبی را که خودتان میفهمید با هیچ چیز عوض نمی کنید و تازه اصلا از یادتان هم نمی رود اگر با همه تلاش خود نتوانستید از پس آن برآیید این موضوع را به امان خدا رها نکنید بهتر است دفترچه ای برای این کار اختصاص دهید و مسایل معطل مانده را در آن می نویسید و برای حل آن به همه افرادی که ممکن است بتوانند به شما کمک کنند مراجعه کنید

مطمئن باشید بخش زیادی از ندانسته هایتان برطرف خواهد شد و این موضوع احساس خوبی را در شما ایجاد می کند از آن گذشته جند بار تا حالا اتفاق افتاده که مطلبی را رهایش کردید و اتفاقا همین مساله در امتحان از شما سوال شده بود آیا در چنین مواقعی خودتان را سرزنش نمی کردید که اگر خوانده بودم می توانستم به این سوال پاسخ داده و نمره اش را می گرفتم  نکته جالب این که سوالات امتحان معمولا برای بچه ها آشنا به نظر می رسد فقط لازم بوده به آن دقت بیشتری می کردند

شما هم می توانید طراح سوالات امتحان باشید

در هنگام خواندن می توانید نقش معلم خود را در حالی که می خواهد سوالات امتحان طرح کند را بازی کنید شاید لازم باشد هنگام خواندن تصور کنید که از همین متنی که می خوانید باید سوال طرح کنید در این صورت دقت خود را به شدت افزایش داده اید البته اوایل کار کمی به شما سخت می گذرد و ممکن است از خیر آن بگذرید ولی اگر استقامت کنید و در جا نزنید بدانید که یکی از بهترین روش های افزایش تمرکز را به کار گرفته اید مرتبا بچه ها از ما می پرسند چگونه می توانیم توجه و تمرکز خود را افزایش دهیم  طرح سوال یعنی افزایش دقت و افزایش دقت یعنی فهم بیشتر و فهم بیشتر یعنی موفقیت بالاتر دیگر چه می خواهید

زیاد خواندن به معنای زیاد فهمیدن نیست.

                                                                        ایا تا به حال اتفاق افتاده که مطلبی را برای امتحان خوانده اید اما فکر کرده اید که آن را بلد نیستید و باز دوباره از نو شروع به خواندن کرده اید و البته این کار شما را خسته کرده است  همیشه زیاد خواندن دلیل کافی برای زیاد فهمیدن نیست  آن چه که مهم است درست خواندن و به اندازه خواندن است شاید لازم باشد بعد از یک یا دو بار خواندن به مغز خود استراحت بدهید به قسمت های دیگر مطلب مراجعه کنید و در صورت لزوم مجددا به مطلب قبلی برگردید دانش آموزانی که تصور می کنند تا ااین مطلب را کامل نفهمیده باشند حاضر نیستند از آن بگذرند به جای این همه اصرار بهتر بخش دیگری از آن را در دفعات و در مطالعات بعدی بیاموزند

برای آن که به اطمینان برسیم و از میزان اطلاعات خود مطمئن شویم  پس از خواندن یک قسمت از مطلب با پرسش از خودمان دانسته های خود را به آزمون بگذاریم

استفاده از سوالات سال های گذشه به شما کمک زیادی می کند  در این صورت متوجه می شوید در چه سطحی از یادگیری هستید دانش آموزان مطالب زیادی را در روزهای امتحان می خوانند اما چون  آن ها را آزمون نمی کنند متوجه ضعف های خود نمی شوند و با همین ضعف سر جلسه آزمون حاضر شده و معلوم است که چه اتفاقی می افتد

ملاحظات روزهای امتحان

این ها همه مربوط به روزهای قبل از آزمون بود در روز امتحان باید چه ملاحظاتی را رعایت کنیم که زحمات مان به هدر نرود اولا اگر واقعا به اندازه کافی خوانده اید به خودمان اطمینان کنیم به حافظه خود باور داشته باشیم  خدای بزرگ را بهترین پشتیبان خود بدانیم  و هیچگاه از یاد خدا غافل نشویم  این اطمینان به شما قوت قلب می دهد خوب آیا از این بهتر هم می شود به خدا در وهله اول و بعد به دانسته هایمان باور داشته باشیم  سر جلسه آزمون  سوالات را یکی یکی نگاه می کنیم  ممکن است بعضی از ان ها آشنا و قابل حل و البته بعضی ها مشکل  وبه نظر غیر قابل حل به نظر می رسند آنهایی را که توانسته اید حل کنید اگر به سوالی برخوردید که از نمی دانستید از این موضوع تعجب نکنید  منظور من در مورد دانش آموزانی است که مطلب را خوانده اند علیرغم آن گویا یادشان رفته آن وقت چه اتفاقی می افتد به هم می ریزند و فکر می کنند که همه چیز از ذهن شان پریده است در حالی که واقعا این طوری نیست چند بار اتفاق افتاده که در برخورد اول با سوال چیزی در حافظه تان یافت نشده اما در مراتب بعدی به جواب رسیدید شاید گاهی مواقع  ما از خودمان انتظار بیش از حدی داشته باشیم  فکر می کنیم  چون مطلب را خوانده ایم پس دلیلی ندارد که از یادمان رفته باشد  در حالی که در این حالت باید ذهن انسان را با رایانه مقایسه کرد این دستگاه که سرعت پردازش اطلاعات بالایی هم دارد باز کاربر برای بالا آمدن دادها کمی صبر می کند

گاهی مواقع اشکال دانش آموز به اطلاعاتش بر نمی گردد بلکه به کم دقتی حتی در فهمیدن شکل سوال به خاطر اضطراب یا استرسی که دارند بر می گردد هر قدر در فهم سوال دقت کنیم از آن طرف از دوباره کار ی پرهیز کرده ایم پس در مواجه با سوال بهتر است تمام انرژی خود را متمرکز در فهم سوال کنیم  تجزیه و تحلیل سوال اگر به درستی انجام شود یعنی  ما بخش عمده ای از راه حل را رفته ایم  آن هایی که نتوانسته اند به جواب برسند آیا همه ناشی از ندانستن مطلب بوده  در واقع این طور نیست این ها تجربیاتی است که همه ما کم و بیش با آن برخورد کرده ایم

اتفاقی عجیب اما واقعی

باز یکی دیگر از اتفاقاتی که بارها شاهد آن هستیم و باعث عصبانیت دانش آموز و حتی خانواده می شود مربوط به آن هایی است که در جلسه آزمون وقتی با سوال مواجه می شوند متوجه می شوند که جواب را بلدند خصوصا منظورمان در مورد دروس ادراکی یا فهمیدنی  حالا خاطرشان جمع می شود دیگر لازم نیست به ذهن خود فشار بیاورند  واتفاقا از همین قسمت آسیب می بینند سطح توجه و تمرکز خود را ناخودآگاه پایین می آوررند و با این سطح شروع به حل مساله می کنند در این شرایط اتفاق جالبی می افتد حالا اشتباهات دانش اموزان بسیار دست پایین و غیر قابل باور است در محاسبات ساده حتی جمع و تفریق یا در گذاشتن یا نگذاشتن یک علامت اشتباه کرده اند چیزی که اصلا تصور نمی کردند اما اتفاق می افتد و به همین سادگی نمره سوال را از دست می دهند

نکته آخر

سعی کنید تا آخر جلسه  امتحان بمانید در دادن برگه ملاک خودتان باشید نه دیگران و اصلا عجله نکنید لازم است قبل از دادن برگه آن چه را که نوشته اید یا حل کرده اید یک بار دیگر کنترل کنید شاید مطلب تازه ای به ذهن تان رسید که نتیجه آزمون را تغییر دهد و اگر موضوع امتحان نوشتنی بود با خط خوش بنویسید این مساله در تصحیح معلم شما بی تاثیر نیست  آن چه را گفتیم گرچه بارها شنیده اید اما بهتر است این بار به آن عمل کنید     /// محمدرضا کوثری مشاور مجتمع آموزشی امام خمینی(ره)سوریه -دمشق

             

چهل حدیث نورانی در باره امام حسین(ع)

خبرگزاری فارس: پیامبر اسلام (ص) فرمود: کربلا پاک‌ترین بقعه روى زمین و
از نظر احترام بزرگ‌ترین بقعه‌ها است و الحق که کربلا از بساط‌هاى بهشت
است.

 شخصیت، قیام و نهضت امام حسین (ع) همیشه در کلام معصومین (ع) وجود داشته
است و عجب آنکه حتی معصومین پیش از امام حسین (ع) نیز اشاراتی به این
واقعه و سرزمینی که در آن مصائب عاشورا رخ داد، داشته‌اند. در این نوشتار
40 حدیث در باره امام حسین (ع) که در سایت آیت‌الله محمدتقی بهجت آمده،
منتشر می‌شود.

1- حریم پاک
عن النبى (ص) قال: ... و هى اطهر بقاع الارض واعظمها حرمة و إنها لمن
بطحاء الجنة. (1)
پیامبر اسلام (ص) در ضمن حدیث بلندى مى‌فرماید: کربلا پاک‌ترین بقعه روى
زمین و از نظر احترام بزرگ‌ترین بقعه‏‌ها است والحق که کربلا از بساط هاى
بهشت است.

2- سرزمین نجات
قال رسول الله صلى الله علیه و آله: یقبر ابنى بأرض یقال لها کربلا هى
البقعة التى کانت فیها قبة الاسلام نجا الله التى علیها المؤمنین الذین
امنوا مع نوح فى الطوفان. (2)
پیامبر خدا (ص) فرمود: پسرم حسین در سرزمینى به خاک سپرده مى‏شود که به
آن کربلا گویند، زمین ممتازى که همواره گنبد اسلام بوده است، چنانکه خدا
یاران مؤمن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد.

3- مسلخ عشق‏
قال على علیه السلام: هذا ... مصارع عشاق شهداء لا یسبقهم من کان قبلهم
ولا یلحقهم من کان بعدهم. (3)
حضرت على علیه السلام روزى گذرش از کربلا افتاد و فرمود: اینجا قربانگاه
عاشقان و مشهد شهیدان است. شهیدانى که نه شهداى گذشته و نه شهداى آینده
به پاى آنها نمى‏رسند.

4- عطر عشق‏
قال على علیه السلام: واها لک ایتها التربة لیحشرن منک قوم یدخلون الجنة
بغیر حساب. (4)
امیرالمومنین علیه السلام خطاب به خاک کربلا فرمود: چه خوش‌بویى اى خاک!
در روز قیامت قومى از تو به پا خیزند که بدون حساب و بى‌درنگ به بهشت
روند.

5- ستاره سرخ محشر
قال على بن الحسین علیه السلام: تزهر أرض کربلا یوم القیامة کالکوکب
الدرى و تنادى انا ارض الله المقدسة الطیبة المبارکة التى تضمنت
سیدالشهداء و سید شباب اهل الجنة. (5)
امام سجاد علیه السلام فرمود: زمین کربلا در روز رستاخیز، چون ستاره
مرواریدى مى‏درخشد و ندا مى‏دهد که من زمین مقدس خدایم، زمین پاک و
مبارکى که پیشواى شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است.

6- کربلا وبیت المقدس‏
قال ابوعبدالله علیه السلام: الغاضریة من تربة بیت المقدس. (6)
امام صادق علیه السلام فرمود: کربلا از خاک بیت المقدس است.

7- فرات و کربلا
قال ابوعبدالله: ان أرض کربلا و ماء الفرات اول ارض و اول ماء قدس الله
تبارک و تعالى... (7)
امام صادق علیه السلام فرمود: سرزمین کربلا و آب فرات، اولین زمین و
نخستین آبى بودند که خداوند متعال به آنها قداست و شرافت بخشید.

8- کربلا کعبه انبیاء
قال ابوعبدالله علیه السلام: لیس نبى فى السموات والارض و الا یسألون
الله تبارک و تعالى ان یوذن لهم فى زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل و
فوج یعرج. (8)
امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ پیامبرى در آسمان‌ها و زمین نیست مگر
این که مى‏خواهند خداوند متعال به آنان رخصت دهد تا به زیارت امام حسین
علیه السلام مشرف شوند، چنین است که گروهى به کربلا فرود آیند و گروهى از
آنجا عروج کنند.

9- کربلا، مطاف فرشتگان‏
قال ابوعبدالله علیه السلام: لیس من ملک فى السموات والارض إلا یسألون
الله تبارک و تعالى ان یوذن لهم فى زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل و
فوج یعرج. (9)
امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ فرشته‏اى در آسمان‌ها و زمین نیست مگر
این که مى‏خواهد خداوند متعال به او رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه
السلام مشرف شود، چنین است که همواره فوجى از فرشتگان به کربلا فرود آیند
و فوجى دیگرعروج کنند و از آنجا اوج گیرند.

10- راه بهشت‏
قال ابوعبدالله علیه السلام: موضع قبرالحسین علیه السلام ترعة من ترع الجنة. (10)
امام صادق علیه السلام فرمود: جایگاه قبر امام حسین علیه السلام درى از
درهاى بهشت است.

11- کربلا حرم امن‏
قال ابوعبدالله علیه السلام: ان الله اتخذ کربلا حرما آمنا مبارکا قبل ان
یتخذ مکة حرماً. (11)
امام صادق (ع) فرمود: به راستى که خدا کربلا را حرم امن و با برکت قرار
داد پیش از آن که مکه را حرم قرار دهد. (شایان ذکر است منظور از این
روایت درعالم بالا است که قبل از مکه، کربلا حرم امن الهی قرار گرفت)

12- زیارت مداوم‏
قال الصادق علیه السلام: زوروا کربلا ولا تقطعوه فان خیر أولاد الانبیاء
ضمنته... (12)
امام صادق (ع) فرمود: کربلا را زیارت کنید و این کار را ادامه دهید، چرا
که کربلا بهترین فرزندان پیامبران را در آغوش خویش گرفته است.

13- بارگاه مبارک‏
قال الصادق علیه السلام: «شاطى‏ء الوادى الایمن» الذى ذکره الله فى
القرآن،( قصص/30) هو الفرات و «البقعة المبارکة» هى کربلا. (13)
امام صادق (ع) فرمود: آن «ساحل وادى ایمن» که خدا در قرآن یاد کرده فرات
است و «بارگاه با برکت» نیز کربلا است.

14- شوق زیارت‏
قال الامام باقرعلیه السلام: لو یعلم الناس ما فى زیارة قبرالحسین علیه
السلام من الفضل، لماتوا شوقاً. (14)
امام باقرعلیه السلام فرمود: اگر مردم مى‏دانستند که چه فضیلتى در زیارت
مرقد امام حسین علیه السلام است از شوق زیارت مى‏مردند.

15- حج مقبول و ممتاز
قال ابوجعفرعلیه السلام: زیارة قبر رسول الله صلى الله علیه و آله و
زیارة قبور الشهداء، و زیارة قبرالحسین بن على علیهما السلام تعدل حجة
مبرورة مع رسول الله صلى الله علیه و آله. (15)
امام باقر علیه السلام فرمودند: زیارت قبر رسول خدا (ص) و زیارت مزار
شهیدان، و زیارت مرقد امام حسین علیه السلام معادل است با حج مقبولى که
همراه رسول خدا (ص) بجا آورده شود.

16- تولدى تازه‏
عن حمران قال: زرت قبرالحسین علیه السلام فلما قدمت جاء نى ابو جعفر محمد
بن على علیه السلام ... فقال علیه السلام ابشر یا حمران فمن زار قبور
شهداء آل محمد (ص) یرید الله بذلک وصلة نبیه حرج من ذنوبه کیوم ولدته
امه. (16)
حمران مى‏گوید هنگامى که از سفر زیارت امام حسین (ع) برگشتم، امام باقر
علیه السلام به دیدارم آمد و فرمود: اى حمران! به تو مژده مى‌دهم که هر
کس قبور شهیدان آل محمد (ص) را زیارت کند و مرادش از این کار رضایت خدا و
تقرب به پیامبر (ص) باشد، از گناهانش بیرون مى‏آید مانند روزى که مادرش
او را زاده است.

17- زیارت مظلوم‏
عن ابى جعفر و ابى عبدالله علیهماالسلام یقولان: من احب أن یکون مسکنه و
مأواه الجنة، فلا یدع زیارة المظلوم. (17)
از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام نقل شده که فرمودند: هر کس که
مى‏خواهد مسکن و مأوایش بهشت باشد، زیارت مظلوم ـ امام حسین ـ را ترک
نکند.

18- شهادت و زیارت‏
قال الامام الصادق علیه السلام: زوروا قبرالحسین علیه السلام ولا تجفوه
فانه سید شباب أهل الجنة من الخلق و سید شباب الشهداء. (18)
امام صادق (ع) فرمود: مرقد امام حسین علیه السلام را زیارت کنید و با ترک
زیارتش به او ستم نورزید، چرا که او سید جوانان بهشت از مردم و سالار
جوانان شهید است.

19- زیارت، بهترین کار
قال ابوعبدالله علیه السلام: زیارة قبرالحسین بن على علیهماالسلام من
أفضل ما یکون من الأعمال. (19)
امام صادق (ع) فرمود: زیارت قبر امام حسین علیه السلام از بهترین کارهاست
که مى‏تواند انجام یابد.

20- سفره‏هاى نور
قال الامام الصادق علیه السلام: من سره ان یکون على موائد النور یوم
القیامة فلیکن من زوارالحسین بن على علیهماالسلام. (20)
امام صادق (ع) فرمود: هر کس دوست دارد روز قیامت، بر سر سفره‏هاى نور
بنشیند باید از زائران امام حسین علیه السلام باشد.

21- شرط شرافت‏
قال الصادق علیه السلام: من اراد ان یکون فى جوار نبیه و جوارعلى و فاطمه
علیهم السلام فلا یدع زیارة الحسین علیه السلام. (21)
امام صادق (ع) فرمود: کسى که مى‏خواهد در همسایگى پیامبر (ص) و در
کنارعلى (ع) و فاطمه (س) باشد زیارت امام حسین (ع) را ترک نکند.

22- زیارت، فریضه الهى‏
قال ابوعبدالله علیه السلام: لو ان احدکم حج دهره ثم لم یزرالحسین بن على
علیهماالسلام لکان تارکا حقا من حقوق رسول الله (ص) لان حق الحسین فریضة
من الله تعالى واجبه على کل مسلم. (22)
امام صادق (ع) فرمود: اگر یکى از شما تمام عمرش را احرام حج ببندد اما
امام حسین علیه السلام را زیارت نکند حقى از حقوق رسول خدا (ص) را ترک
کرده است؛ چرا که حق حسین (ع) فریضه الهى و بر هر مسلمانى واجب و لازم
است.

23- کربلا کعبه کمال‏
قال ابوعبدالله علیه السلام: من لم یأت قبرالحسین علیه السلام حتى یموت
کان منتقص الایمان منتقص الدین، ان ادخل الجنة کان دون المؤمنین فیها.
(23)
امام صادق (ع) فرمود: هر کس به زیارت قبر امام حسین (ع) نرود تا بمیرد،
ایمانش ناتمام و دینش ناقص خواهد بود به بهشت هم که برود پایین‌تر از
مؤمنان در آنجا خواهد بود.

24- از زیارت تا شهادت‏
قال ابوعبدالله علیه السلام: لا تدع زیارة الحسین بن على علیهماالسلام و
مُرّ أصحابک بذلک یمدالله فى عمرک و یزید فى رزقک و یحییک‏ الله سعیدا
ولا تموت الا شهیدا. (24)
امام صادق (ع) فرمود: زیارت امام حسین علیه السلام را ترک نکن و به
دوستان و یارانت نیز همین را سفارش کن! تا خدا عمرت را دراز و روزى و
رزقت را زیاد کند و خدا تو را با سعادت زنده دارد و نمیرى مگر با شهادت.

25- حدیث محبت‏
عن ابى عبدالله قال: من اراد الله به الخیر قذف فى قلبه حب الحسین علیه
السلام و زیارته و من اراد الله به السوء قذف فى قلبه بغض الحسین علیه
السلام و بغض زیارته. (25)
امام صادق (ع) فرمود: هر کس که خدا خیر خواه او باشد محبت حسین (ع) و
زیارتش را در دل او مى‏اندازد و هر کس که خدا بدخواه او باشد کینه و خشم
حسین (ع) و خشم زیارتش را در دل او مى‏اندازد.

26- نشان شیعه بودن‏
قال الصادق علیه السلام: من لم یأت قبرالحسین علیه السلام و هو یزعم انه
لنا شیعة حتى یموت فلیس هو لنا شیعة و ان کان من اهل الجنة فهو من ضیفان
اهل الجنة. (26)
امام صادق علیه السلام فرمود: کسى که به زیارت قبر امام حسین نرود و خیال
کند که شیعه ما است و با این حال و خیال بمیرد او شیعه ما نیست و اگر هم
از اهل بهشت باشد از میهمانان اهل بهشت خواهد بود.

27- سکوى معراج‏
قال الصادق علیه السلام: من اتى قبرالحسین علیه السلام عارفا بحقه کتبه
الله عزوجل فى اعلى علیین. (27)
امام صادق (ع) فرمود: هر کس که به زیارت قبر حسین علیه السلام نایل شود و
به حق آن حضرت معرفت داشته باشد خداى متعال او را در بلندترین درجه عالى
مقامان ثبت مى‏کند.

28- مکتب معرفت‏
قال ابوالحسن موسى بن جعفرعلیه السلام: أدنى ما یثاب به زائر ابى عبدالله
علیه السلام بشط فرات إذا عرف حقه و حرمته و ولایته ان یغفر له ما تقدم
من ذنبه و ما تأخز. (28)
حضرت امام موسى کاظم علیه السلام فرمود: کمترین ثوابى که به زائر امام
حسین علیه السلام در کرانه فرات داده مى‏شود این است که تمام گناهان
بخشوده مى‏شود. بشرط این که حق و حرمت ولایت آن حضرت را شناخته باشد.

29- همچون زیارت خدا
قال الرضا علیه السلام: من زار قبرالحسین (ع) بشط الفرات کان کمن زار الله. (29)
امام رضا علیه السلام فرمود: کسى که قبر امام حسین علیه السلام را در
کرانه فرات زیارت کند، مثل کسى است که خدا را زیارت کرده است.

30- زیارت عاشورا
قال الصادق علیه السلام: من زارالحسین علیه السلام یوم عاشورا وجبت له الجنة. (30)
امام صادق (ع) فرمود: هر کس که امام حسین علیه السلام را در روز عاشورا
زیارت کند بهشت بر او واجب مى‏شود.

31- بالاتر از روسپیدى
قال ابوعبدالله علیه السلام: من باب عند قبرالحسین علیه السلام لیلة
عاشورا لقى الله یوم القیامة ملطخا بدمه کأنما قتل معه فى عرصة کربلا.
(31)
امام صادق (ع) فرمود: کسى که شب عاشورا در کنار مرقد امام حسین علیه
السلام سحر کند روز قیامت در حالى به پیشگاه خدا خواهد شتافت که به خونش
آغشته باشد، مثل کسى که در میدان کربلا و در کنار امام حسین علیه السلام
کشته شده باشد.

32- نشانه‌هاى ایمان‏
قال ابو محمدالحسن العسکرى علیه السلام: علامات المؤمن خمس: صلاة
الخمسین، و زیارة الاربعین، والتختم فى الیمین، و تعفیر الجبین والجهر
ببسم الله الرحمن الرحیم. (32)
امام حسن عسکرى علیه السلام فرمود: نشانه‏هاى مؤمن پنج چیز است: 1 ـ
پنجاه رکعت نماز (نماز یومیه و نمازهای نافله) 2 ـ زیارت اربعین 3 ـ
انگشتر به دست راست کردن 4 ـ بر خاک سجده کردن 5 ـ بسم الله الرحمن
الرحیم را در نماز بلند گفتن.

33- رواق منظر یار
قال رسول الله (ص): الا و ان الإجابة تحت قبته والشفاء فى تربته، و
الائمة علیهم السلام من ولده. (33)
پیامبر خدا(ص) فرمود: بدانید که اجابت دعا، زیر گنبد حرم او و شفاء در
تربت او، و امامان علیهم السلام از فرزندان اوست.‏

34- تربت و تربیت‏
قال الصادق علیه السلام: حنکوا اولادکم بتربة الحسین (ع) فإنها امان. (34)
امام صادق (ع) فرمود: کام کودکانتان را با تربت حسین (ع) بردارید چرا که
خاک کربلا فرزندانتان را بیمه مى‏کند.

35- بزرگترین دارو
قال ابوعبدالله علیه السلام: فى طین قبرالحسین علیه السلام الشفاء من کل
داء و هو الدواء الاکبر. (35)
امام صادق (ع) فرمود: شفاى هر دردى در تربت قبر حسین علیه السلام است و
همان است که بزرگ‌ترین داروست.

36- تربت و هفت حجاب‏
قال الصادق علیه السلام: السجود على تربة الحسین علیه السلام یخرق الحجب
السبع. (36)
امام صادق (ع) فرمود: سجده بر تربت حسین علیه السلام حجاب‌هاى هفتگانه را
پاره مى‏کند.

37- سجده بر تربت عشق‏
کان الصادق (ع) لا یسجد الا على تربة الحسین (ع) تذللا لله و إستکانة الیه. (37)
رسم حضرت امام صادق (ع) چنین بود که: جز بر تربت حسین (ع) به خاک دیگرى
سجده نمى‏کرد و این کار را از سر خشوع و خضوع براى خدا مى‏کرد.

38- تسبیح تربت
قال الصادق (ع): السجود على طین قبرالحسین (ع) ینور الى الارض السابعة و
من کان معه سبحة من طین قبرالحسین (ع) کتب مسبحا و ان لم یسبح بها ...
(38)
امام صادق (ع) فرمود: سجده بر تربت قبر حسین (ع) تا زمین هفتم را نور
باران مى‏کند و کسى که تسبیحى از خاک مرقد حسین (ع) را با خود داشته
باشد، تسبیح گوى حق محسوب مى‏شود، اگر چه با آن تسبیح هم نگوید.

39- تربت شفا بخش
عن موسى بن جعفرعلیه السلام قال: ولا تأخذوا من تربتى شیئا لتبرکوا به
فأن کل تربة لنا محرمة الا تربة جدى الحسین بن على علیهماالسلام فأن الله
عزوجل جعلها شفاء لشیعتنا و أولیائنا. (39)
حضرت امام کاظم (ع) در ضمن حدیثى که از رحلت خویش خبر مى‏داد، فرمود:
چیزى از خاک قبر من برندارید تا به آن تبرک جویید؛ چرا که خوردن هر خاکى
جز تربت جدم حسین (ع) بر ما حرام است، خداى متعال تنها تربت کربلا را
براى شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است.

40- یکى از چهار نیاز
قال الامام موسى الکاظم (ع): لا تستغنى شیعتنا عن أربع: خمرة یصلى علیها
و خاتم یتختم به و سواک یستاک به و سبحة من طین قبر أبى عبدالله علیه
السلام ... (40)
حضرت امام موسى بن جعفر علیهماالسلام فرمود: پیروان ما از چهار چیز
بى‏نیاز نیستند: 1 ـ سجاده‏اى که بر روى آن نماز خوانده شود2 ـ انگشترى
که در انگشت باشد 3 ـ مسواکى که با آن دندان‌ها را مسواک کنند 4 ـ تسبیحى
از خاک مرقد امام حسین (ع)

------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
1- بحارالانوار، ج 98، ص 115/ کامل الزیارات، ص 264.
2- کامل الزیارات، ص269، باب 88، ح 8 .
3- تهذیب، ج 6، ص73 / بحارالانوار،

پرتوی از سیره و سیمای سالار شهیدان (علیه السلام)

میلاد با برکت حضرت ابى عبداللّه الحسین(علیه السلام)، دومین فرزند امام على و فاطمه زهرا(علیهما السلام) بنا بر مشهور، روز سوم شعبان سال چهارم هجرى در مدینه بوده است.
پس از ولادت، پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) نام وى را «حسین» گذاشت، آن گاه او را بوسید و گریست و فرمود: تو را مصیبتى عظیم در پیش است، خداوندا! کشنده او را لعنت کن! آن حضرت به مصباح الهدى و سفینة النّجاة و سیّد الشّهداء و ابوعبداللّه معروف است.
مسعودى مىنویسد: امام حسین(علیه السلام) مدّت هفت سال با رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)بود و در این مدّت، آن حضرت خود متصدّى غذا دادن و علم و ادب آموختن به امام حسین(علیه السلام)بود.
شدّت علاقه پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) به حسین(علیه السلام) به قدرى بود که کوچکترین ناراحتى او را نمىتوانست تحمّل کند.
روزى پیامبر از در خانه فاطمه(علیها السلام) مىگذشت، صداى گریه حسین را شنید، وارد خانه شد و به دخترش فرمود: مگر نمىدانى که گریه حسین در من چقدر مؤثّر است، آن گاه طفل را بوسید و گفت:«خداوندا! من این کودک را دوست دارم تو نیز او را دوست بدار.»حدیث معروف «حُسَیْنٌ مِنّى وَ أَنـَا مِنْ حُسَیْن، أَحَبَّ اللّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً، حُسَیْنٌ سِبْطٌ مِنَ الاَْسْباطِ.»
; یعنى: «حسین از من است و من از حسینم، خداوند دوست دارد کسى را که حسین را دوست مىدارد، حسین سبطى از اسباط است.» موردِ قبول شیعه و سنّى است.
حسین بن على(علیه السلام) مدّتِ شش سالِ دوران کودکىاش را با پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)سپرى کرد و پس از رحلت آن بزرگوار، مدّت سى سال در کنار پدرش على(علیه السلام) به سر برد و در همه حوادث پرتلاطم دوران آن حضرت حضورى پرتلاش داشت.
پس از شهادت امیرمؤمنان(علیه السلام) ده سال تمام همراه و همگام با برادر عزیزش امام حسن(علیه السلام)زندگى کرد و پس از شهادت برادر در سال 50 هجرى، به مدّت ده سال، به ارزیابى حوادث زمان پرداخت و بارها به معاویه پرخاش کرد و پس از مرگ او در برابر حکومت یزید، شجاعانه ایستادگى و از بیعت با او خوددارى کرد، تا این که در محرّم سال 61 هجرى به همراه گروهى از بستگان و یاران باوفایش، در سرزمین کربلا به شهادت رسید.
حسین بن على(علیه السلام) نمونه کامل یک انسان برجسته و متشخّص بود و نام حسین در اذهان، همراه با شجاعت و ظلم ستیزى و جوش و خروش بر ضدّ هر گونه ستم و تبعیض است.
در دوران پنج سال حکومت پدر با او همکارى مىکرد و در پى چاره مىگشت که پیش از آن که امّت، نَفَسِ واپسین را برآورد، نفحه حیاتى در او بدمد و در تاریخ طرحى نو دراندازد.
سال شصتم به پایان نرسیده بود، امام حسین(علیه السلام) دید که مردم در مقابل برادرش امام حسن(علیه السلام) از نفس افتاده و هرچه از باقیمانده مکتب در میانشان بوده از آنها دور گردیده و توده مردم، خود را در گلوى گشاد بنىامیّه انداختهاند.
امام احساس کرد که براى به حرکت درآوردن امّت، دیگر خطابه و سخنرانى حماسى کافى نیست، بلکه باید اراده شکست خورده امّت را به پذیرفتن فداکارى وادارد و آنان را بر ضدّ باطل بشوراند تا زمینه تحقّقِ حقّ را فراهم سازد و در این راه، با فداکارى منحصر به فرد خود، براى حال و آینده معیارى ارزشمند و ثابت بر جاى نهاد.
 

هدف قیام

هدف قیام امام حسین(علیه السلام) را به آسانى و بدون تکلّف مىتوان از سخنان آن حضرت استنباط کرد.
آن گاه که امام(علیه السلام) بر اثر تهاجم عمّال حکومت ناچار شد از مدینه خارج گردد، در ضمن نوشته هاى، هدف حرکت خود را چنین شرح داد:
1 ـ «إِنّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلا بَطَرًا وَلا مُفْسِدًا وَلا ظالِمًا وَإِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فى أُمَّةِ جَدّى، أُریدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهى عَنِ الْمُنْکَرِ وَأَسیرَ بِسیرَةِجَدّى وَأَبى عَلِىِّ بْنِ أَبیطالِب»; یعنى: «من از روى خود خواهى و خوشگذرانى و یا براى فساد و ستمگرى قیام نکردم، من فقط براى اصلاح در امّت جدّم از وطن خارج شدم.
مىخواهم امر به معروف و نهى از منکر کنم و به سیره و روش جدّم و پدرم على بن ابیطالب عمل کنم.»در این سخن چند نکته مهمّ، شایان توجّه است:1 ـ اصلاح امّت، 2 ـ امر به معروف و نهى از منکر، 3 ـ تحقّقِ سیره و روش پیامبر و على(علیهم السلام).
2 ـ آن حضرت در مقام دیگرى فرموده است:«أَللّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ ما کانَ مِنّا تَنافُسًا فى سِلْطان وَلاَاِلْتماسًا مَنْ فُضُولِ الْحُطامِ وَلکِنَّ لِنَرُدَّ الْمَعالِمَ مِنْ دینِکَ وَنَظْهِرَ الاِْصْلاحَ فى بِلادِکَ وَیَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مَنْ عِبادِکَ ویُعْمَلَ بِفَرائِضِکَ وَسُنَنِکَ وَأَحْکامِکَ.»«بار خدایا! تو مىدانى که آنچه از ما اظهار شده براى رقابت در قدرت و دستیابى به کالاى دنیا نبوده، بلکه هدف ما این است که نشانه هاى دینت را به جاى خود برگردانیم و بلادت را اصلاح نماییم، تا ستمدیدگان از بندگانت امنیّت یابند و به واجبات و سنّتها و دستورهاى دینت عمل شود.»در این سخن هم چند نکته قابل توجّه است:1 ـ برگرداندن نشانه و علائم دین به جاى اصلى خود،2 ـ اصلاحات در همه شهرها،3 ـ ایجاد امنیّت براى مردم،4 ـ فراهم ساختن زمینه عمل به واجبات و مستحبّات و احکام الهى.
3 ـ در برخورد با سپاه حرّ بن یزید ریاحى فرمود:«أَیُّهَا النّاسُ فَإِنَّکُمْ إِنْ تَتَّقُوااللهَ وَتَعْرِفُوا الْحَقَّ لاَِهْلِهِ یَکُنْ أَرْضى للهِ وَنَحْنُ أَهْلُ بَیْتِ مُحَمَّد(صلى الله علیه وآله وسلم) أَوْلى بِوِلایَةِ هذا الاَْمْرِ مِنْ هؤُلاءِ الْمُدَّعینَ ما لَیْسَ لَهُمْ وَالسّائرینَ بِالْجَوْرِ وَالْعُدْوانِ.»«اى مردم اگر شما از خدا بترسید و حقّ را براى اهلش بشناسید، این کار بهتر موجب خشنودى خداوند خواهد بود.
و ما اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)، به ولایت و رهبرى، از این مدّعیانِ نالایق و عاملان جور و تجاوز، شایسته تریم .»
4 ـ و نیز در مقام دیگر فرمود:«إِنّا أَحَقُّ بِذلِکَ الْحَقِّ الْمُسْتَحَقِّ عَلَیْنا مِمَّنْ تَوَلاّهُ.»«ما اهل بیت به حکومت و زمامدارى ـ نسبت به کسانى که آن را تصرّف کرده اند ـ سزاوارتریم.»از این دو بخش از سخن امام(علیه السلام) نیز به وضوح استفاده مىشود که آن حضرت خود را شایسته رهبرى و زمامدارى بر مردم مىداند، نه یزید فاسد و دستگاه جائر او را.
بنابراین، هدف امام حسین(علیه السلام) در این قیام ، تحقّقِ کاملِ حقّ بوده است.
امورى که آن حضرت به عنوان فلسفه قیامش به آنها اشاره مىکند، از قبیل: اصلاح امّت، امر به معروف و نهى از منکر، تحقّق سیره پیامبر و على، برگرداندن علائم و نشانه هاى دین به جاى خود، اصلاحات در شهرها، امنیّت اجتماعى، فراهم ساختن زمینه اجراى احکام، همه و همه این امور، زمانى قابل تحقّق و اجراست که ولایت و حکومت در مجرا و مسیر
اصلىاش قرار گیرد و به دست امام(علیه السلام)بیفتد; لذا فرمود: «ما اهل بیت شایسته این مقامیم نه متصرّفانِ متجاوز و جائر».
پس هدف نهایى آن حضرت، تشکیل حکومت اسلامى بر اساس سیره پیامبر و على بوده است; که در پرتو آن، احکام الهى اجرا مىشود و نشانه هاى دین آشکار و شهرها اصلاح و امنیّت پابرجا و امر به معروف و نهى از منکر انجام، و سیره و سنّت پیامبر و على متحقّق، و در نتیجه کار امّت اصلاح مىگردد.
نکته شایان توجّه این که تلاش خالصانه براى تشکیل حکومت اسلامى که منبع و منشأ تمام خیرات و برکات است ـ و شعبه مهّم ولایت على و آل على(علیه السلام) هم که همان قبول حاکمیّت و پذیرش تفسیر آنان از دین است ـ غیر از حکومت و سلطنت استبدادى و ریاست طلبى و کشورگشایى بر اساس هواهاى نفسانى است که منشأ تمام مفاسد و شُرور است.
 

نتایج قیام حسینى

1ـ درهم شکستن ارکان مخوف دین سالارى ساختگى اُمَوى که امویان و یارانشان سلطه سلطنتى خود را بر آن استوار ساخته بودند و رسوا ساختن حاکمان تبهکار بنىامیّه که پیوسته در صدد اِحیاى نظام جاهلى بودند.
2ـ بیدار کردن وجدانهاى خفته : شهادت فجیع امام حسین(علیه السلام)در کربلا موجى شدید از احساس گناه در وجدان مسلمانانى که او را یارى نکردند برانگیخت.
این احساس گناه دو جنبه داشت: از یک طرف آنها را وادار مىساخت که گناهى را که مرتکب شده اند با کفّاره بشویند و از طرف دیگر به کسانى که آنها را به ارتکاب چنین گناهى واداشته بودند، کینه و نفرت بورزند.
به طورى که انگیزه قیام توّابین همان کفّاره یارى نکردن امام حسین(علیه السلام)، و انتقام گرفتن از امویان بود.
مقدّر چنین بود که آتش این احساس گناه، پیوسته برافروخته ماند و انگیزه انتقام از بنىامیّه در هر فرصت به انقلاب و قیام بر ضدّ ستمگران منتهى گردد.
3ـ ارائه اخلاق جدید : قیام امام حسین(علیه السلام) موجب آن گردید که در جامعه، نوعى اخلاق بلند نظرانه پدید آید.
امام(علیه السلام) و فرزندان و یارانش در قیام بر ضدّ بنىامیّه، اخلاق عالى اسلامى را با همه صفات و طراوت آن نشان دادند.
آنان این اخلاق را بر زبان نیاوردند، بلکه با خون خود آن را مسجّل ساختند.
مردم عادى قبایل عادت کرده بودند که دین و وجدان خود را به بهاى اندک بفروشند و در برابر ستمکاران گردن خم کنند تا از عطاهاى آنان بهره مند گردند.
هدف مسلمانان عادى همان زندگى روزمرّه شخصى بود و تنها به زندگانى خویش مىاندیشیدند.
در آنان، دردهاى اجتماعى تأثیرى نداشت، به قول شاعر :از درد سخن گفتن و از درد شنیدن با مردم بىدرد ندانى که چه دردى است!تنها کوشش آنان این بود که دسترنج خویش را حفظ کنند و به توجیهات رهبران رام باشند، مبادا نامشان از فهرست حقوق بگیران حذف شود، لذا در مقابل جور و ستمى که مىدیدند، خاموشى مىگزیدند و تمام تلاش آنها این بود که مفاخر قبیله اى خود را بازگو کنند و سنّتهاى جاهلى خویش را زنده سازند.
اصحاب حسین(علیه السلام) مردمى دیگر بودند که در سرنوشت خویش با امام همراه شدند و با این که داراى زن و فرزند و دوستانى بودند و از بیت المال هم حقوقى دریافت مىنمودند و زندگانى نسبتاً راحتى داشتند و مىتوانستند از لذّت هاى حیات برخوردار گردند، از همه اینها چشم پوشیدند و براى نثار جان در راه حسین(علیه السلام) با ستمگران به ستیز برخاستند.
براى بیشتر مسلمانان آن روز، این نکته بسى جالب بود که یک انسان بین زندگانى زبونانه و مرگ شرافتمندانه، مرگ با عزّت را بر زندگى با ذلّت ترجیح دهد.
براى مردم این نمونه اى عالى و شگفت انگیز بود.
چنان خصلتى وجدان هر مسلمانى را تکان مىداد و او را از خواب سنگین و طولانى راحت طلبى و فرصت طلبى و بیدار مىکرد تا زندگى اسلامى شکلى دیگر گیرد; شکلى که سالها پیش از قیام حسین(علیه السلام)از میان رفته بود.
قیام امام حسین(علیه السلام) پس از دیرى خاموشى، از نو موجب برانگیختن روح مبارزه جویى گردید و این چنین قیام حسینى و کربلاى خونین او، همه سدّهاى روحى و اجتماعى را که مانع قیام و انقلاب مىشد، درهم فرو ریخت.
قیام حسین(علیه السلام) به مردم این درس را آموخت که به آنان بگوید: تسلیم نشوید، انسانیّت خود را مورد معامله قرار ندهید، با نیروى اهریمن بجنگید، و همه چیز را در راه تحقّق آرمانهاى اسلام محمّدى(صلى الله علیه وآله وسلم) فدا سازید.
قیام حسینى در وجدان گروه بسیارى از مردم این اندیشه را برانگیخت که با حمایت نکردن از حسین(علیه السلام) مرتکب گناه شده اند و باید کفّاره بپردازند و کفّاره آن جز مبارزه با حاکمان جور و ظلم و ریشه کن نمودن بنیاد فاسد استبداد، چیز دیگرى نیست.
این گونه پس از نهضت حسینى(علیه السلام)، در مکتب، روح انقلاب دمیده شد و مردم در انتظار رهبرى قاطع بودند و هرگاه پیشگامِ ظلم ستیزى را مىیافتند بر ضدّ حکومت بنىامیّه دست به انقلاب مىزدند.
 

در همه این انقلابها، شعار انقلابیون، خونخواهى حسین(علیه السلام)بود.
انقلاب توّابین و انقلاب مردم مدینه و قیام مختار ثقفى در سال 66 هجرى و انقلاب زید بن على بن حسین(علیه السلام) در سال 122 هجرى، نمونه هایى از ظلم ستیزى است که همه آنها ریشه در حرکت و قیام بىنظیر حسینى(علیه السلام)دارد.
در این انقلابها مسلمانان پیوسته به دنبال آزادى و عدالت بودند ـ که حکومتکنندگان آن را خفه کرده بودند ـ و تمام این تحرّکات به برکت تحرّک و قیام حسینى بود.
و این گونه حسین(علیه السلام) درس حریّت و آزادگى و استقلال و ظلم ستیزى را تا دامنه قیامت به همه انسانها آموخت.
سخنان حضرت ابىعبداللّه الحسین، بهترین معرّف هدف والاى آن حضرت است، از سرتاسر کلمات حضرتش نداى انسان دوستى و حریّت و عدالت و ظلم ستیزى و مقاومت در برابر جور حاکمان زر و زور به گوش مىرسد.

 

 

 

back